مدیر موفق بودن مانند فلوت زدن یا انتخاب ظرف مناسب برای باقیماندهی غذا یک مهارت است! شما ذاتا به طور چشمی نمیدانید چه حجمی پاستا برای درست کردن نیاز است، این چیزی است که طی زمان و تمرین آموخته میشود. وقتی نوبت به ساختن عضلات مدیریتیتان و هدایت تیم میرسد، مهارتهای عاطفی زیادی وجود دارد که میتواند به مجموعه ابزارهایتان کمک کند.
ما در رابطه با اثرات عواطف در فضای کاری مطالعه کردهایم و بررسیمان حاکی از این بوده است که مدیران قابلیت ساختن یا بهم ریختن یک دفتر کار را دارند. طبق یک رای گیری، ۵۰٪ افراد گفتهاند به خاطر رفتار بد مدیر، کارشان را رها کرده اند (در نظرسنجی دیگر گفتهاند به جای افزایش حقوق، مدیر جدید میخواهند).
مدیران اغلب در حال و هوای فضای کاری تاثیرگذارند و این بدان معنا نیست که مدیریت کاری بیاحساس است. ما برعکس این فکر میکنیم.
یک فرمول مشخص برای مدیر خوب شدن وجود ندارد، ولی ما چند نصیحت برای ساخت فرهنگ عاطفی مثبت درمحل کار و تامین نیازهای کارمندان داریم.
مدیریت انفرادی
مارکوس باکینگهام محقق پس از بررسی تقریبا ٨٠٠٠٠ نفر به این بینش دست یافت که، “بازی مدیران متوسط، چکرز است در حالیکه مدیران عالی شطرنج بازی میکنند”. در چکرز همه مهرهها شبیه هم میباشند و غیرقابل تغییرند. ولی برد در شطرنج نیازمند شناخت قدرت و ضعف هر مهره است و شما اگر این قابلیت مهرهها را ندانید، نمیتوانید درست بازی کنید.
یکی از نمونههای موردعلاقه مولی (طراح ارشد در آیدیو نیویورک و نویسنده این مقاله) از این رویکرد انفرادی، نظرسنجی جدید کارمندان آیدیو است که شامل سوالاتی از جمله “میان وعده مورد علاقه شما در محل کار چیست؟” یا “چه نوع گلی دوست دارید؟” میباشد. پاسخ این سوالها به تیم درکی کلی از همکاران تازه واردشان میدهد و به مدیران کمک میکند با علایق شخصی کارمندان تازه واردشان آشنا شوند.
احساساتتان را بروز دهید تا جور دیگری درز نکند.
کیم اسکات در کتاب خود به نام رادیکال کَندور (Radical Candor) به گزارش یک روز صبح اشاره میکند: “من با نحوه ورود شما به شرکت متوجه میشوم چه روزی در انتظارم است”. مدیریت احساساتتان به اندازه مدیریت تیمتان مهم است. چیزی که شما ممکن است حرف خودمانی یا حال بد زودگذر بدانید، میتواند روز برخی افراد را خراب کند. مدیران واکنشی و تندمزاج، آزاردهنده و مخرب میباشند. ولی وانمود نکنید که اجازه ندارید احساسات داشته باشید (قبول کنید که شما انسان هستید). به گفته کیم، “این ایده که شما به عنوان رییس هیچوقت روز بد نخواهید داشت، مزخرفی بیش نیست”. بهترین کار پذیرش حال بد و گفتن این موضوع به تیمتان است که روز بدی دارید و تمام تلاشتان این است که حالتان تاثیری روی آنها نگذارد.
نیاز نیست خیلی وارد جزئیات شوید (دادن اطلاعات بیش از حد یکی دیگر از موضوعات پیچیده است). ولی واقف بودن به این مساله که اتفاقی در حال جریان است میتواند به اطرافیان کمک کند تا از تنش ناخواسته جلوگیری کنند.
اول خودتان را دریابید
همانطور که گفتیم، شما انسان هستید. این بدان معناست که شما قبل از اینکه به دیگران کمک کنید تا واکنشهای احساسی خودشان را بروز دهند، ابتدا باید روی خودتان کار کنید. بهترین رهبران این توانایی را دارند که وقتی احساساتی شدند، دکمه پاز را زده تا احساساتشان فروکش کند و بفهمند منشا آن کجاست. به جای اینکه فورا اقدام به کاری بکنند، از خودشان میپرسند، “چه چیزی پشت این حس هست؟” یک مدیر عالی درک خواهد کرد که نگرانی بابت رسیدن به موعد تحویل کار میتواند با ایجاد ساختاری که تیم کارش را به موقع برساند، کم شود، یا یک بازنگری سختگیرانه به این معناست که دفعه بعد پروتوتایپهای بیشتری میبایست حاضر باشد.
بهره مندی از مجموعه ابزار عاطفیتان به شما کمک میکند خواستههای عاطفی شرکت را با آغوش باز بپذیرید.
بشنوید
به نظر مسالهای ابتدایی میرسد، ولی مدام تکرار میشود. یکی از سوالاتی که آدام گرنت استاد وارتون اغلب مطرح میکند این است که “وقتی در کاری مسئول و دخیل نمیباشید، چگونه پیشنهادتان را به گوش بقیه میرسانید؟” گرنت خاطر نشان میکند، “اینها سوالاتی نیستند که از جانب رهبران پرسیده شود”. گوش دادن به افرادی که خارج از ماجرا میباشند، بخش مهمی است که به آنها این پیام را میرساند که کارشان مورد قدردانی قرار گرفته است.
همچنین گوش دادن تنها راهیست که رهبران میتوانند منشا مشکلات و احساسات شدید را درک کنند. به عنوان یک مدیر، به جای اینکه بلافاصله سعی کنید به حل مشکل بپردازید، سوال کنید. شما هیچوقت دیدگاه فرد دیگر را نمیفهمید تا زمانیکه به حرفش گوش کنید و با او احساس همدردی کنید.
برای اولویتبندیهای خود وقت بگذارید.
مدیریت یعنی پختن غذا روی هر شعله بدون اینکه بسوزد. همچنین باید برای هر مرحله زمانبندی کنید تا وعده غذایی آماده شود. اگر فقط فکر به این زمانبندی و بالانس شدن شما را اذیت میکند، ‘ساعت شولتز‘ را در نظر داشته باشید.
جورج شولتز، وزیر امور خارجه سابق وقتی در دفترش بود، یک ساعت در هفته را با کاغذ و قلم به خود اختصاص میداد. هیچ کس اجازه نداشت وارد خلوتاش شود (مگر رئیس جمهور یا همسرش). اگر در مدت زمانی که به خود اختصاص میدهید، احساس منزوی بودن دارید، به دنبال فردی باشید که پشتیبان شما باشد. سعی کنید با افراد مشابه خود که نسبت به آنها احساس امنیت دارید ارتباط برقرار کرده و درمورد مسائل شخصی و حرفهای خود صحبت کنید. همانطور که لیز کویینگ مدیر آموزش معلمان امریکا به ما گفته، “از لیوان خالی چیزی بیرون نمیریزد”. شناخت احساسات در محیط کاری یک مساله است، مهار قدرت آنها برای مدیر بهتر شدن مسالهای دیگر. این مساله غیرممکن نیست ولی زمان میبرد. توصیه میکنیم قیافهای شجاعانه به خود نگیرید. بلکه در عوض برای افرادی که برای شما کار میکنند، کمیآسیب پذیر باشید. به عنوان یادآوری آخر: “شما انسان هستید”.
منبع: The Best Managers Understand Their Employees’ Emotions—And Their Own