–نوشتار دوم–
آذر ۱۳۹۶
پس از انتشار پُستی که حدود یک ماه پیش در کانال تلگرام “روزنگارِ دیزاینپرنور” (@designpreneursdiary) با مضمون بالا ارائه کردم، بعضی از دوستان و همکاران از من خواستند تا دغدغهی مطرحشده در آن نوشته را صریحتر تشریح کنم. از اینرو، در نوشتار کنونی سعی میکنم کمی عمیقتر به موضوع مطرحشده بپردازم.
* * *
بدون کوچکترین تردیدی، این واقعیت که رویکردی تحت عنوان “تفکر دیزاین” امروز در سطح جهان، در اغلب حوزهها، بسیار مطرح است، دستاوردی بسیار ارزشمند برای تخصص دیزاین بهشمار میرود. اهمیت بارز گرایش جدید در آن است که سرانجام دیزاین -بهعنوان یک تخصص همسطح با سایر تخصصهای درگیر در فرایند کسبوکار- پشت میز مدیریت استراتژیک، یک صندلی به خود اختصاص داده است! بهعبارت دیگر، اهمیت عمدهی “تفکر دیزاین” برای اهالی دیزاین، نقش آن در تغییر جایگاه یا repositioning این تخصص است؛ ارتقا از جایگاه یک نیاز راهکاری (تاکتیکی) به جایگاه یک تخصص راهبردی (استراتژیک).
گرچه ریشههای مطرح شدن “تفکر دیزاین” به شکلگیری تدریجی زیرتخصص “مدیریت دیزاین” از اوایل دههی هفتاد قرن گذشته برمیگردد، ولی پذیرش گستردهی آن توسط جوامع تخصصی، در نهایت مرهون تلاشها و زحمات ارزشمند افرادی بوده است که بیرون از دنیای دیزاین به آن پرداخته و بهعبارت دیگر خودشان دیزاینر نبودهاند. توجه به این واقعیت از این منظر پراهمیت است که “تفکر دیزاین” بهعنوان ابزار راهحلیابی خلاق برای اهالی مدیریت و کسبوکار (و چهبسا تخصصهای دیگر متکی بر تفکر تحلیلی غالب دوران عقلگرایی) تعریف و تصریح شده است، نه ابزاری برای خود دیزاینرها! چرا که فرض بر آن است که یک دیزاینر واقعی، خود مبتنی بر چنین رویکردی میاندیشد و عمل میکند.
هفت سال پیش، وقتی طی رویداد “سرو نقرهای” انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، موضوع “تفکر دیزاین” را برای اولین بار به مخاطب فارسیزبان معرفی کردم، قصد داشتم دیزاینرها را نسبت به این فرصت بینالمللی -تغییر جایگاه دیزاین و پذیرش آن در دنیای مدیریت و کسبوکار- آگاه سازم تا بتوانیم ما نیز از نتایج آن بهرهمند شویم. استقبال گسترده از این سخنرانی میان دوستان و همکاران (همچنین از بین رفتن ویدیوی آن سخنرانی!) من را واداشت تا آن را در قالب مقالهای تخصصی بازنویسی کنم. این مقاله در شمارهی ۶۹ مجلهی معمار سال ۹۰ بهچاپ رسید.
همانطور که انتظار میرفت، بهتدریج استقبال از “تفکر دیزاین” در سالهای آتی گسترش یافت و همکاران گرانقدری نیز به این جریان پیوستند. شخصاً این فرصت را پیدا کردم که مقولهی “تفکر دیزاین” را در محافل مختلف دانشگاهی، آموزشی و حرفهای دیزاین، و نیز مدیریت و کسبوکار، در قالب سخنرانیها و کارگاههای عملی معرفی کنم و آموزش دهم. خرسندم که در سال جاری نیز با همکاری انتشارات “آریانا قلم” اولین کتاب فارسی متمرکز بر این مقوله را با مشارکت مستقیم مؤلفان کتاب و مجوز دانشگاه ناشر، به مخاطب فارسیزبان ارائه کردیم.(تفکر طراحی در کسب و کار)
اما باید گفت با وجود گسترش استقبال از مقولهی “تفکر دیزاین” در کشور، در یکسال اخیر موضوعی به دغدغهی ذهنی من تبدیل شده است؛ دغدغهای که حاصل تجربهی شخصی مشابهی در یک حوزهی دیگر است؛ دغدغهی تکرار پدیدهی “موجسواری”، اینبار در مقولهی “تفکر دیزاین“… آنچه من “موجسواری” میخوانم، پدیدهای است که در سالهای اخیر، نمونههای متعددی از آن در عرصههای مختلف اجتماعی کشورمان قابل شناسایی است؛ پدیدهای که معمولاً حرکت ریشهدار اولیه را به انحراف و بیراهه میکشاند و سبب میشود بنیانهای آن بر روی ستونهایی سست و توخالی برپا شود…
مثال ملموس این پدیده، در سالهای گذشته، مقولهی “برند و برندپردازی” بوده است. بیش از یک دهه از معرفی اولیهی این مقوله در کشور میگذرد و اگر بخواهیم مبتنی بر موج شکلگرفته پیرامون آن (کنفرانسها، سخنرانیها، کارگاهها و دورههای آموزشی و کتابهای متعدد) قضاوت کنیم، قاعدتاً باید مدعی شویم که اکنون ایران، حداقل در منطقهی جغرافیایی خودش، یعنی خاورمیانه، قطب برندپردازی است؛ که متأسفانه این با واقعیت امر ۱۸۰ درجه تفاوت دارد! با وجود تلاشهای معدود کارشناسان حقیقی این حوزه، در سایهی کجفهمی پارهای افراد “جوگیر” و بهویژه، فرصتطلبی پارهای افراد “سودجو”، این تخصص حیاتی برای دنیای کسبوکار ایران، در قالب یک موجود نارس شکلگرفته و به حیات خود ادامه میدهد.
متأسفانه، برداشتم این است که موج جریان “تفکر دیزاین” در سالهای اخیر نیز از چنین سرنوشتی مصون نخواهد ماند! بهخصوص، در سال جاری شاهد موارد متعددی بودهام که از آنها بوی “جوگیری” و در مواردی “سودجویی” بهمشام میرسد. مهمترین انحرافی که بهصراحت قابل شناسایی است، آن است که “تفکر دیزاین” بهتدریج به یک “پُز روشنفکری” در درون محافل دیزاین تبدیل میشود. برداشت رایج و روزافزون کنونی این است که اگر دیزاینری در مورد “تفکر دیزاین” صحبت کند و نظر دهد، میتوان او را بهطور خودکار دیزاینر بهتر و داناتری دانست. و عجیبتر اینکه این جوگیری در حدی است که در مواردی “تفکر دیزاین“، بهجای واژهی “دیزاین” بهکار میرود!
اگرچه مطرح شدن “تفکر دیزاین” در محافل دیزاین (بین خود دیزاینرها) در ذات خود چیز بدی نیست و حتی در مواردی لازم است، ولی تمرکز روی این موضوع، ممکن است “تفکر دیزاین” را از هدف غاییاش دور کند. در حقیقت، “تفکر دیزاین” ابزاری برای راهحلیابی خلاق است که مبتنی بر طرز تفکر و عمل دیزاینرها تعریف میشود، ولی مخاطبان اصلی این ابزار لزوماً خود دیزاینرها نیستند، چرا که پیشفرض این است که دیزاینرها خود صاحبان این نوع تفکرند!
برای تصریح این حقیقت کافی است به شکلگیری d.school توسط پیشقراولان بینالمللی جریان “تفکر دیزاین“، از جمله برادران کلی (David & Tom Kelley، بنیانگذاران IDEO) و آقای پلاتنر (Hasso Plattner، همبنیانگذار SAP) اشاره کنیم. این دانشکده تنها دانشکدهی دیزاینی است که پرورشدهندهی دیزاینر نیست و هدف از شکلگیری آن در دل دانشگاه استنفورد، ترویج “تفکر دیزاین” در حوزههای تخصصی غیر دیزاین همانند مهندسی، پزشکی، مدیریت و… است.
موج شکل گرفتهی کنونی “تفکر دیزاین” در ایران فقط وقتی میتواند به سرمقصد نهایی خود برسد که بتوان بهکمک آن، به بخشی از مشکلات و معضلات دنیای کسبوکار و چهبسا جامعهی ایرانی، راهحلهای ملموس با اثرگذاری بالا ارائه داد. در غیر اینصورت، این جریان هم محکوم به سرنوشتی مشابه برندپردازی خواهد بود. در این راستا، وظیفهی جامعهی دیزاینرهای ایران در درجهی نخست اثبات این است که صاحبان بهحق “تفکر دیزاین” هستند، نه صرفاً مدعیان آن.
در نهایت لازم است تأکید کنم که “موجسواری” به خودیخود لزوماً چیز منفیای نیست و بدون شک بهشرطی که جوگیرانه و سودجویانه نباشد، قابلیت و توانایی اثرگذاری مثبت نیز دارد. برای مثال، ای کاش اساتید دستاندرکار حوزهی آموزش دانشگاهی دیزاین در کشور از انرژی کنونی این موج برای متحولسازی آموزش دیزاین در دانشگاههای کشور بهره میگرفتند؛ دانشگاههایی که به تولید انبوه افرادی با عنوان “دیزاینر” میپردازند که با الگوی واقعی “متفکر دیزاین” به معنای واقعی کلام فاصله دارند…
از صمیم قلب امیدوارم بتوانیم از تکرار تجربهی حوزهی برندپردازی در حوزهی “تفکر دیزاین” بپرهیزیم.
با توجه به اهمیت گفتمان در خصوص “تفکر دیزاین” گزارشگر طراحی صنعتی آماده دریافت نظرات و نوشته همه صاحب نظران در این حوزه برای انتشار می باشد.
آقای هوانسیان عزیز، بسیار مسئله جالبی را مطرح کردید. در طی چند سال گذشته شاهد تحولات زیادی در باب تفکر دیزاین بوده ام و این مسئله فقط مربوط به ایران نشده و جهانی است. حدود ٧-٨ سال پیش به شدت تفکر طراحی روند رو به رشدی داشت، و شرکت ها سازمان های بسیاری سعی بر یادگیری و به کارگیری مبانی آن در فرایندهای کاری خود داشتند و همانطور که شما گفتید ما به عنوان صاحب نظران در کارگاه های زیادی شرکت میکردیم تا این مطالب را به غیر طراحان انتقال دهیم. هرچند پس إز مدتی، هر کسی که در این کارگاه ها شرکت کرده بود ادعای طراح بودن کرد، هر شرکتی چند عکس با تعدادی postit note در سایت خود گذاشت با ادعائه اینکه تفکر طراحی در آن سازمان نهادینه شده! خلاصه کلام که قضیه تفکر طراحی تا حدی لوس شد که این روزها خیلی إز آن دوری میکنند. حتی بسیاری إز سازمان های همکار ما علاقمند به شرکت در کارگاه های تفکر طراحی نیستند. اگرچه أصول و مبانی تفکر طراحی همچنان ارزشمند و بنیادی هستند، امروز خود من و همکارانم روش های دیگری برأی انتقال این مبانی استفاده میکنیم که بتوانیم دوباره مخاطبان خود را مشتاق و درگیر کنیم. ممنون که باب این بحث را باز کردید.
ممنون از آقای هوانسیان برای ذکر دغدغه هاشون که بعضاً خیلیاشون هم به حقه، اما من چند تا سوال دارم یکی اینکه معیار و مقیاس برای اینکه کی میتونه و اجازه داره در این حوزه فعالیت بکنه و کی نمیتونه رو چه کسی تشخیص میده؟! بعضاً ممکنه کسی یکساله با این حوزه آشنا شده ولی از منی که چند ساله این حوزه رو میشناسم محق تر باشه برای صحبت کردن، نکته بعدی همونطور که شماهم گفتین حوزه تفکر دیزاین صرفا برای دیزاینر ها نیست و اتفاقا در بستری غیر از دیزاین بسط و گسترش پیدا کرده، خلاصه که تناقضات در ذهن همون وجود داره و …
نژده عزیز، کاملاً با این دیدگاه موافقم ولى معتقدم حضور کمرنگ افراد آگاه و متخصص، فضا را براى این موج سوارى ها هموار کرده. به تازگى در نشستى با همین مضمون در خانه هنرمندان شرکت کردم. اعتماد به نفس بعضى دوستان در سخنرانى راجع به موضوعى که کوچک ترین سررشته اى از آن ندارند، حیرت انگیز است! و موجب تاسف…
در خلاء ناشى از نبود تفکر تحلیلى و روحیه پرسشگرى در نظام آموزشى ما، بى شک آموزش صحیح مبانى تفکر دیزاین امرى ضرورى است.