خانه / مقالات / آموزش دیزاین: زیرکی بدون جوهره

آموزش دیزاین: زیرکی بدون جوهره

ما هم اکنون در قرن بیست و یکم هستیم. اما به نظر می آید که برنامه ها و شیوه های آموزش دیزاین هنوز در نیمه قرن بیستم جا مانده است. قرن بیستم توانایی های صنعت گران برای تولید محصولات عظیم را توسعه داد. اما آن محصولات نسبتا ساده بودند با اجزای ساده مکانیکی و الکترونیکی. در قرن بیست و یکم، طراحی گسترش یافته است که شامل طراحی تعامل متقابل( Interaction Design)، طراحی تجربه (Experience Design)، طراحی سرویس ها (Services Design) و طراحی استراتژی ها (Strategies Design)می باشد. فن آوری ها پیچیده تر شده اند که شامل مواد پیشرفته، محاسبات، ارتباطات، حس گرها و محرک ها می باشند. محصولات و سرویس ها اثر متقابل (Interaction) پیچیده تری دارند که خودشان بایستی راهنمای استفاده از آنها را ارائه دهند). گاهی اوقات شامل افراد دیگری می باشد که با زمان و مسافت از یکدیگر جدا افتاده اند. فعالیت های طراحی سنتی مجبورند با آگاهی از فن آوری ، تجارت و روانشناسی انسان کامل تر شوند.

با همه این تغییرات، چیزی که انتظار می رفت تغییر چشمگیری داشته باشد، آموزش طراحی (دیزاین) بود. آموزش طراحی توسط صنعت گرانی که به مهارت های خود می بالند، رهبری و انجام شده است و آنها هیچ دلیلی برای تغییر روش هایشان نمی بینند. آموزش طراحی در گذشته فرو رفته است.

می توانم اینگونه بگویم: من روی حوزه ای که طراحی صنعتی و طراحی محصول نامیده می شوند، تمرکز می نمایم. که تعریف گسترده آن شامل طراحی تعامل متقابل(Interaction Design)، طراحی تجربه (Experience Design) و طراحی سرویس (Service Design) می شود. در واقع به باور من مشکلاتی که من درباره آنها بحث می کنم، متقاضی بیشتری نسبت به سایر شاخه های چند گانه طراحی دارند. اما من برنامه درسی حوزه های طراحی را با همین دقتی که بر دو حوزه طراحی صنعتی و طراحی محصول انجام داده ام، بررسی نکرده ام.

طرح ریزی یک برنامه جدید آموزش طراحی (دیزاین)، با مشکلات بسیاری همراه است. در گذشته هم مقاله ای با عنوان ” چرا آموزش طراحی باید تغییر کند؟” در همین وبسایت منتشر کرده ام (see my core77.com column “Why design education must change.”) ). به برگزاری کنفرانس های آموزش طراحی کمک کرده ام و در کنفرانس های دیگران شرکت نموده ام. برای بررسی و بحث کردن درباره آموزش طراحی (دیزاین)، به معنای واقعی کلمه به دور دنیا سفر کرده ام، در دانشگاه های مهم و عمده آسیایی، آمریکای شمالی و اروپایی حضور داشتم.

نقدهایی که من ابراز کرده ام، غالبا منتشر شده اند. بایستی گزارش کنم که بسیاری از نمونه های مثبت تغییر برنامه های درسی را در برخی دانشگاهها می بینم، به طور مثال دانشگاه تکنیکی دلفت هلند (TU Delft, in the Netherlands)، که در حال استفاده از آن هستند. دانشگاهای دیگر هم در صدد اعمال تغییرات می باشند. در کل پاسخ هایی که به مقاله من داده اند، مثبت بوده است و برخی از دانشگاهها از من دعوت به همکاری کرده اند. با این حال هنوز هم شمار وسیعی از دانشگاهها را می بینم که به طور غیر قابل باوری در برابر این تغییر مقاومت می کنند. ممکن است تعدادی از اساتید این دانشگاه ها خواستار اعمال تغییرات باشند اما دپارتمان های آنها به عنوان یک مجموعه (در برابر خواست آنها مبنی بر تغییر برنامه های درسی) به شدت مقاومت می کنند.

طراحان به تفکر خلاقانه شان می بالند، این که چگونه راه حل های سنتی مشکلات را می شکنند و مسیرهای بالقوه جدید را بدون پیش داوری بررسی می کنند باعث افتخار آنهاست. “نقد نکنید” جمله ایست که بارها در در هنگام فاز ایده پردازی پروژه (ideation phase of a project) به آن استناد می شود زیرا انتقاد هر چند با ارزش، سبب از بین رفتن خلاقیت می شود. اجازه دهید انتقادات را به مرحله بعدی موکول کنیم.

اما برای تفکر خلاقانه در مورد برنامه درسی طراحی (دیزاین) تلاش کنید و فقط حالت تدافعی به خود نگیرید. تجربه من این است که طراحان به مانترای عدم انتقاد در طول ایده یابی باور دارند اما از به کار گیری آن درباره خودشان ناتوانند به ویژه زمانیکه صحبت از اعمال تغییر برنامه درسی می شود.

مانترا: تغییر فرم روحی , Creation transformation آفرینش تغییر فرم (Spiritual transformation)

جهان تغییر کرده است. قبلا، بارها و بارها توضیح داده ام که ما در گذشته برای مهارت های فوق العاده دستی برای طراحی سریع و تحقیق آموزش دیده بودیم. ابزارهایمان طراحی دستی، ساخت مدل، مهارت های کارگاهی و حتی کامپیوتر که انقلابی در طراحی و ساخت ابزارهاست، بودند. اما امروزه طراحی بیش از استتیک است، و حتی تعامل متقابل (Interaction Design)، طراحی سرویس (Service Design) و طراحی استراتژی (Strategy Design)را شامل می شود. طراحان رفتار اجتماعی را تغییر می دهند. پس آیا طراحان نباید اصول اساسی تعامل انسانی و اجتماعی را بدانند تا بتوانند اعتبار و ارزش یک ادعا را ثابت کنند؟ نقش طراحان آسان نیست. علاوه بر داشتن مهارت های طراحی قدیمی شان، اکنون آنها باید در رفتار انسانی نیز خبره باشند به همان اندازه که باید بدانند که چگونه فن آوری های جدید به وجود آمده از پیشرفت های سریع در کامپیوتر و ارتباطات، مواد و حس گرها، محرک ها و نمایش دهنده ها را بکار گیرند.

دوستان طراح من می گویند: “بله، بله”، اما هیچ تغییری در برنامه های درسی وجود ندارد. همه رشته ها این را می گویند زیرا همان اعتراض را در دپارتمان های مهندسی و علوم اجتماعی ، مهندسی و علوم و ادبیات و هنر شنیده ام. اما در برخی رشته ها برنامه های درسی به زیر شاخه های تخصصی تقسیم شده اند. همه دانشجویان باید دوره های اصلی را بگذرانند و سپس با توجه به حوزه تخصصی مربوطه شان، برنامه درسی آنها تغییر می کند. علاوه بر این دانشگاه ها خودشان دانشجویان را ملزم می دانند که در بیرون از دپارتمان خودشان، و یا حتی بیرون از دانشگاه خود، دوره هایی را بگذرانند. بدین ترتیب آنها می توانند در دانسته هایشان توازن برقرار کنند.

بخش عمده ای از آموزش طراحی در دانشکده های اختصاصی هنر و معماری یا دیزاین داده می شود. جایی که به نظر می رسد از نیاز به گسترش آموزش بی خبرند. در حقیقت، بسیاری از این دانشکده ها هیچ پیشنهادی برای گذراندن دوره ای خارج از حوزه اصلی شان ندارند. علاوه بر این در دیزاین به ندرت گرایش های تخصصی جدا از هم وجود دارد: هر کس یک دوز سنگین از عناصر اصلی را می گذراند و مجاز است تنها تعداد کمی از دروس اختیاری آن هم در زمینه دیزاین انتخاب کند.

با توجه به اینکه طولانی کردن دوره آموزش عملی نیست، تنها راه ساختن یک برنامه درسی، حذف برخی از دروس اجباری موجود است. چرا که نه؟ آیا هر طراحی مجبور است که به یک اندازه مهارت در طراحی، ساخت مدل، استفاده از ابزار های کد (CAD) و ساخت نمونه یک به یک داشته باشد؟

طراحی محصول هنوز هم یک بخش اصلی از طراحی مدرن است. ولی علاوه بر آن طراحی ارتباطات( Communication Design )، طراحی تعامل متقابل (Interaction Design)، طراحی تجربه (Experience Design) نیز دارای اهمیت می باشد، و همچنین است طراحی سرویس (service design) و طراحی برای محیط زیست( design for the environment). تقریبا تمام محصولات امروزی دارای ریز پردازنده ها، برچسب های ارتباطی، حس گرها، محرک های پیچیده و نمایش گر ها هستند. مطمئنا طراحان در طراحی پوشش برای آنها مشهورند اما آموزش کسب مهارت برای راحت، قابل درک، کاربردی و لذت بخش کردن تعامل را کجا می بینند؟ آیا آنها می دانند که چگونه برای طرح هایشان اعتبار بدست بیاورند؟ و چه سیستم هایی را مورد مطالعه قرار دهند، در جایی که طراحی تنها جز کوچکی ازکل سیستم می باشد، می تواند یکی از سیستم های حمل و نقل ، بهداشت ، آموزش و پرورش ویا محیط زیست باشد؟ چرا همه دانشجویان مجبور به گذراندن دوره های آموزشی طراحی دوبعدی و سه بعدی و علم تولید به این مقدار زیاد هستند؟ همه طراحان نیاز به این چیزها ندارند.

توجه به محتوا در طراحی کجاست؟ هیچ کجا. همه آن تکنیک است. ساخت است. در نتیجه، در بسیاری از عرصه های جدید و مهم، با اجزای تکنولوژیکی سنگین و عوامل اجتماعی، تمام نیازهای طراحی، پارامترها و محدودیت ها -اغلب حتی طرح های پیش نویس- توسط کسانی انجام و آماده می شوند که طراح نیستند. طراحی تعامل متقابل (Interaction Design) اغلب توسط مهندسان کامپیوتر و روانشناسان انجام می گیرد. در حوزه های دیگر از مهندسان و متخصصان در زمینه های عملیاتی، طراحی شهری و بهداشت استفاده می کنند. پس از آنها طراحان فرا خوانده می شوند تا کاری کنند همه چیز زیبا به نظر برسد – روشی که ما در حال مبارزه با آن هستیم. بله، جامعه طراحی از وضعیت جاری، شاکی است. اما من صریحا، برد و کشش محدود آموزش طراحی (دیزاین ) را مقصر می دانم. این گناه خود ما (طراحان) است.

طراحی با دست تا چه اندازه مهم است؟

بخش عمده ای از آموزش دیزاین، طراحی با دست می باشد. به من می گویند:” طراحی با دست ضروری است”. “طراحان با انجام دادن فکر می کنند. ما با طراحی کردن فکر می کنیم”.

من می توانم با احترام به این ادعا سه موضع داشته باشم:

اول: هیچ مدرکی مبنی بر این که طراحان با طراحی فکر می کنند وجود ندارد. این شبیه به یک باور قدیمی است که مطالعه زبان لاتین و یونانی منجر به بهتر فکر کردن می شود که برای آن نیز مدرکی وجود ندارد.

دوم: بله، شاید طراحان با درست کردن چیزها، با طراحی دستی و ساخت فکر کنند. این یک استدلال است برای تبدیل طراحی (و در حالت عمومی تر طراحی دستی) به بخش حیاتی برنامه درسی همه طراحان. حتی برای آن دسته که طراحی انتزاعی می کنند مانند طراحی تعامل متقابل (Interaction Design)، طراحی تجربه (Experience Design)، طراحی سرویس ها (Services Design) و طراحی استراتژی ها (Strategies Design).

سوم : این واقعیت درست است که طراحان با طراحی کردن فکر می کنند اما ناقص است، بسیاری از طراحی های سریع و اولیه (rough sketching) کافی خواهد بود. تاکید بی اندازه بر روی مهارت های تکنیکی برتر نابجاست. بله، ممکن است طراحان محصول به آن نیاز داشته باشند، اما تنها یادگیری تکنیک های سریع طراحی برای بالا بردن پروسه خلاقیت هر کس دیگری به مراتب بهتر خواهد بود. امروزه طراحی دستی به عنوان یک تمرین که به خودی خود لازم است تدریس می شود به جای اینکه یکی از اجزای چندگانه تفکر خلاق باشد.

من کدام یک از این سه موضع را قبول دارم؟ کمی از هر سه. اولا به روشنی هیچ مدرکی مبنی بر ارتباط طراحی و تفکر برای رسیدن به تفکر خلاق وجود ندارد. با وجود این مایلم به نفع این شک ( مطرح شده ) این ایده را بدهم که یک دلیل حسی قوی بر این ادعا وجود دارد. همان طور که استدلال می کنیم که نوشتن منجر به استدلال واضح تر می شود (بدون هیچ مدرکی)، ریاضیات ضروری است برای علوم و مهندسی (اگرچه بسیاری از زیررشته های آن از ریاضیات کمتر استفاده می کنند) و مهارت های برنامه نویسی برای علوم کامپیوتری ضروری است (اگر چه بسیاری از دانشمندان کامپیوتر هرگز برنامه نمی نویسند) پس چرا طراحی دستی سریع (sketching) نباید ابزاری ضروری برای طراحان باشد؟ از این بحث به سه نتیجه می رسیم: یک نویسنده بزرگ مجبور نیست که یک متفکر جهانی باشد ، همچنان که یک ریاضی دان بزرگ لزومی ندارد که یک دانشمند جهانی باشد، همچنین یک برنامه نویس بزرگ مجبور نیست که یک دانشمند علوم کامپیوتری جهانی باشد، پس چرا کسی که در طراحی دستی ماهر است بایستی یک دیزاینر جهانی باشد؟

اگر خواستار آن هستیم که اهمیت طراحی دستی در تفکر دیزاین را استدلال کنیم، باید قادر به ارائه مدارکی بر پایه اطلاعات واقعی باشیم نه مبتنی بر آرا و نظرات شخصی که امروزه جایگزین اطلاعات واقعی شده اند. جمع آوری مدارک درباره این موضوع، بسیار دشوار است و نیازمند آن است که مجموعه کاملی از متخصصان و محققان علوم اجتماعی و آموزش دور هم گرد آیند. مدارک غیر رسمی هم وجود دارند مانند طراحان مطرحی که فاقد مهارت های طراحی با دست هستند. آیا آنها اسکچ می زنند؟ بله، اما نه یک رندر کامل، با رعایت صحیح پرسپکتیو و طراحی خارق العاده و ظریف که ما دانشجویانمان را وادار به آن می کنیم .

حذف کردن نیاز دوره های تخصصی طراحی با دست، sketching و مدل سازی، زمانی را برای تدریس موضوعات غیر- طراحی فراهم می آورد که برای طراحان مدرن بسیار ضروری است .

طراحی مدرن رابط میان تکنولوژی و مردم است. در حالیکه برنامه های درسی دیزاین هنوز جایی برای درک تکنولوژی و مردم باز نکرده است. متاسفانه بر اساس تحقیق هایی که کرده ام، به جز تعداد کمی از دانشکده های دیزاین که در کنار دانشکده های فنی و مهندسی واقع شده اند، هیچ مدرکی مبنی بر آموزش علوم، ریاضیات و تکنولوژی به دانشجویان دیزاین وجود ندارد. همچنین دوره های روانشناسی یا دوره های مربوط به علوم رفتاری و اجتماعی نیز پیدا نکرده ام. علاوه بر این قرارگرفتن دانشکده های دیزاین به عنوان زیر مجموعه ای از دانشکده های فنی، تضمین کننده فراگیری دانشجویان دیزاین از علوم فنی و ریاضیات، متناسب و مرتبط با شغل آنها، نمی باشد: آنها ممکن است در سال اول دوره های مورد نیاز و ارائه شده توسط دانشگاه را بگذرانند اما پس از آن ممکن است انتخاب هر دوره ای خارج از محدوده دیزاین را نادیده بگیرند. در یک مدرسه دیزاین شنیدم که آنها دانشجویانشان را از بین کسانی که علاقه مند به علم و ریاضیات نبوده اند، برگزیده اند. بنابر این آیا دیزاین رد می شود؟ در مورد علوم اجتماعی و رفتاری چطور ؟ جای خالی آنها (فن آوری، ریاضیات و علوم اجتماعی و رفتاری) کاملا آشکار است، اگرچه تعدادی از اساتید دانشکده های دیزاین خود در آن رشته ها آموزش دیده اند.

من برنامه های دو دانشگاه مهم دیزاین در ایالات متحده را بررسی کرده ام: the Rhode Island School of Design – RISD در ساحل شرقی و Art Center of Design در ساحل غربی. در RISD دروس اختیاری مربوط به علوم انسانی برای دانشجویان طراحی صنعتی ملزوم می داند. اما بدون محدودیت های مشخص در محتوای آن. نه علوم، نه تکنولوژی، نه علوم اجتماعی و رفتاری و نه تجارت (business). فقط یک تعریف ضعیف به عنوان “علوم انسانی”. تنها دوره های خارج از دیزاین در Art Center of Designدو دوره هستند : دوره “writing” در ترم اول و دوره فاکتورهای انسانی و روانشناسی “Human Factors & Psychology” در ترم ششم. وجود یک دوره پیشرفت بزرگی است نسبت به عدم وجود هیچ دوره ای، اما یک دوره به سختی می تواند طیفی از محتوایی را که دانشجویان باید در معرض آن قرار گیرند را پوشش دهد.

طراحی نیازمند دوره های ویژه خودش می باشد نه دوره هایی از رشته های دیگر

من واقعا اعتقاد دارم که ما باید آموزش دیزاین را تغییر دهیم. اما همچنین معتقدم که گرفتن دوره هایی مستقیم از رشته های دیگر نیز اشتباه جدی خواهد بود. طراحی یک فعالیت عملی است: طراحان اشیا، سرویس و تجربه ها را خلق می کنند. طراحان جهان را تحت تاثیر قرار می دهند. اغلب رشته ها علاقه مند (و وابسته) به علوم و نظریه هستند. طراحان نیاز به اطلاعات و تخمین های عملی، و دانش مفید و کافی دارند. ما به دوره های ویژه برای طراحان نیازمندیم، مانند دانشجویانMBA که دوره های عملی می گذرانند، نه دوره های تئوری محور.

طراحان نیاز به انجام بررسی های آماری درباره ادعاهایشان هستند. اما نه با روش های کسل کننده و انتقادی که روانشناسان و دانشمندان علوم اجتماعی ارائه می دهند. طراحان علاقه مند به تغییرات عمده و بسیار موثر می باشند. آنها به دانستن دقیق تنظیمات پارامتر ها نیاز ندارند، آنها نیاز به اطلاعات کافی و رضایت بخش دارند نه بهینه سازی. این دو اصل: تاثیرات بزرگ و رضایت بخش به این معنی هستند که دیزاین می تواند از روش های ارزیابی سریع تری استفاده کنند با دقت آزمایشگاهی و تعصب کمتر.

طراحان فقط به اثرات بزرگ علاقه مند هستند نه به مطالعات کم که توسط دانشمندان انجام شده اند. روش های ما مجبور نیستند که کامل باشند، آنها باید به اندازه کافی خوب باشند. طراحی به روش های تجربی نیاز دارد که برای دنیای کاربردی مناسب باشند. این روش ها فعلا موجود نمی باشند. ملزم است آنها را ابداع کند.

جامعه طراحی به تزریق تکنولوژی و آمار نیازمند است. به کسانی که عاشق چالش های طراحی هستند، کسانی که می توانند به برنامه ریزی دوره ها و روندها کمک کنند، با استفاده از رشته های علوم و مهندسی که برای نیاز های کاربردی طراحی حرفه ای مناسب هستند.

یادگیری کار گروهی در گروه های متشکل از متخصصان رشته های دیگر

نکته دیگر در آموزش دیزاین: ما نیازمند تاکید بر کار گروهی در گروه های چند رشته ای ( با گرایش های مختلف) هستیم. طراحی مدرن به تنهایی انجام نمی شود. هر فردی به خوبی می داند که برای موفقیت در اجرای پروژه ها، به تمام رشته های مرتبط نیازمند است. در نتیجه، طراحان باید کار گروهی را یاد بگیرند، همکاری کردن با افراد دیگر از سایر رشته ها، کسانی که با مشکلات به گونه دیگری برخورد می کنند و زبان و عادت کاری شان با افرادی که در حوزه دیزاین فعال هستند، کاملا متفاوت است. این تفاوت ها می توانند و باید منجر به بینش بهتر و خلاقیت ناشی از طراحی شوند. متاسفانه، اغلب این گونه همکاری ها به درگیری و ایجاد عدم اعتماد در میان شرکت کنندگان می انجامد.

اگر چه انجام پروژه های گروهی در برنامه درسی دیزاین متداول و مرسوم است اما این گروه ها معمولا از دیگر دانشجویان طراحی تشکیل شده اند .کار کردن با مهندسان ، دانشمندان علوم اجتماعی و تجار بسیار مهم است .با توجه به چالش پیش رو این گروه ها می توانند ترکیبی از پزشکان متخصص، سیاست مداران و مردم عادی باشند. آموزش کار کردن خلاقانه و موثر در گروه های چند رشته ای یک قسمت انتقادی در موفقیت در آموزش طراحی است.

آموزش طراحی نیازمند تغییر بازنگری است

طراحی نیاز به دوره های مفهومی بیشتر و هنری کمتری دارد. نیاز به آموزش بیشتر با ابزار های قرن بیست و یکم دارد. این مسئله زمانی اتفاق خواهد افتاد که متخصصان طراحی :

دفاع از ادامه برنامه موجود را متوقف کند.
دریابند که مهارت های هنری و صنعتی برای همه لازم و ضروری نمی باشد.
خواستار و توانا به تغییر باشند.
برنامه درسی مدرن خود را با دوره هایی از رشته های دیگر توسعه دهند، که با توجه به نیازهای خاص طراحان برنامه ریزی شده باشند.

برای آموزش طراحی راه های فوق العاده بسیاری وجود دارند. ما متخصصان طراحی بسیاری را تربیت کرده ایم که محصولات و تجربه های درخشانی را تولید و ارائه کرده اند. طراحان برجسته دنیا، به خود یاد داده اند بر محدودیت های آموزشی شان، خود غلبه کنند و به همین جهت آثار آنها بی عیب و نقص بوده است. ما نیاز به گسترش این ویژگی شخصیتی در میان همه طراحان داریم.

مقاله قبلی ام با عنوان “چرا آموزش دیزاین باید تغییر کند؟” را با اظهار ما باید تغییر کنیم به پایان برده ام، ما باید مراقب باشیم که همه آن چیزهایی را که در دیزاین شگفت انگیز است را نابود نکنیم. باز هم کافی و مناسب می بینم که مقاله ام را با همین عبارت به پایان ببرم:

“ما نباید جنبه های شگفت انگیز و لذت بخش دیزاین را از دست بدهیم. جنبه های هنری دیزاین حیاتی هستند؛ برای تولید و ارائه محصولات، تعامل ها و سرویس های لذت بخش همان طور که شادی بخش هستند و اطلاع رسانی می کنند. طراحان نیاز به دانستن بیشتر درباره علوم دیگر و فنی مهندسی دارند، اما بدون اینکه دانشمند یا مهندس بشوند. ما نباید نبوغ ویژه طراحان را برای ساختن زندگی لذت بخش ترمان از دست بدهیم”.

آموزش دیزاین نیاز به تغییر دارد . در حالیکه هنوز ویژگی اصلی خود را نگه داشته است. در غیر این صورت این قضیه ادامه خواهد داشت و طراحان به عنوان افراد حرفه ای در نظر گرفته نخواهند شد و به عنوان شهروندان درجه دوم به حساب خواهند آمد. امروزه به ندرت از طراحان خواسته می شود که در تصمیم گیری های مهم و عمده شرکت نمایند. این مساله تغییر نخواهد کرد تا زمانیکه طراحان از مسائل جهانی، تجاری و سیاسی، فشارهای اجتماعی و فن آوری های مدرن آگاه و مطلع شوند. اگر طراحان مایلند که آرا و ایده هایشان تاثیر عمده ای داشته باشند، اساس و بنیان آموزشی آنها باید تغییر کند و گسترده تر شود. اکنون زمان آن است که آموزش دیزاین وارد قرن بیست و یک شود.

مقاله قبلی من در این مورد:

Norman, Don. Why design education must change. Core77.com. Nov 26, 2010.

ترجمه شده توسط: سحر آبگرمیان
نوشته: دونالد نورمن

منبع

درباره ی گزارشگر طراحی صنعتی

موسسه علمی-پژوهشی و اطلاع رسانی گزارشگر طراحی صنعتی در تلاش است، با توسعه فعالیت های خود این سایت را به مرجع کاملی برای استفاده طراحان ایرانی، تبدیل کند. ما در تلاشیم اخبار مهم و تأثیر گذار بین المللی در حوزه دیزاین را در کوتاهترین زمان به زبان فارسی در اختیار مخاطبان قرار دهیم، همچنین بوسیله گزارشگران خود، در مراکز مختلف داخلی اخبار و رویدادهای ملی را تحت پوشش قرار دهیم.

همچنین ببینید

اهمیت آموزش تفکر طراحی به کودکان

به کودکان تفکر طراحی آموزش دهید تا بتوانند بزرگترین مسائل جهان را حل کنند. شما …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *