متن زیر توسط Paul Sohi طراح صنعتی در بوستون آمریکا و دربارهی بررسی خطرات اینفلوئنسرهای طراحی صنعتی در اینستاگرام، نوشته شده است؛
چند ماه پیش ویدئویی از کانی وست منتشر شد که یکی از شلنگهای آتشنشانی که به امضای خود بوده را به دانشجویان دانشکده مطالعات خلاق دیترویت داده بود. همانطور که تماشا می کردم، لبخندی روی صورتم نشست و سکوتی که او در انتهای طعنه خود دریافت میکرد را پیشبینی کردم.
ولی آن اتفاق نیفتاد!
من شروع به جستجو کردم و از آنچه میدیدم شگفت زده شدم. اینکه دانشجویان و فارغالتحصیلان کانی وست را برای کارش تحسین میکنند. یادتان باشد، تفاوت بسیار کلیدی میان کار با طراحان و طراح بودن وجود دارد. کانی یک طراح آموزشدیده نیست، اما یک ذهن خلاق دارد که میتواند برای دیزاینرها خرج کرده تا ایده هایش را اجرا کنند. پس کانی وست چگونه به یک اینفلوئنسر در عالم دیزاین تبدیل شده که کارش ذهنیتی اشتباه برای دانشجویان دیزاین ایجاد نمیکند؟
من در کل یک رابطه واقعی عشق/نفرت با کانسپت اینفلوئنسر دارم. فکر میکنم این که از کار یک نفر بر روی بستر اجتماعی قدردانی شود، عالیست. این را نشان میدهد که هزاران هزار نفر با استعداد آنجا دیده میشوند و به واسطه کارشان تعامل میکنند. اما این بازی از تصوری که ما ۱۰ سال پیش داشتیم فراتر رفته و تجزیه تحلیلاش وسوسه برانگیز (یا رک باشم ناراحت کننده) است.
بیایید با اینستاگرام شروع کنیم؛ گزینهای در سال ۲۰۱۹ برای همه افراد خلاق تا کارشان را در آن به اشتراک گذاشته و ببینند طرفدارانشان جلوی چشمشان رشد میکنند. من سال ۲۰۱۱ زمانیکه ارشد معماری میخواندم عضو اینستاگرام شدم. تصورم این بود “فوق العادست”، راهی برای به اشتراک گذاشتن مدلها و ایدههایم بدون این که از جانب دوستانی که در فیسبوک توجهی به آن ندارند اذیت شوم. فیلترهایی که داشت عالی بود، میتوانست اشتباهات کارم را بپوشاند. در آن زمان چیزی به نام اینفلوئنسر وجود نداشت. بینندهها کم بودند و هشتگ چیز خاصی نبود. ما باید کارمان را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتیم و تمرکز ما روی به اشتراکگذاری کارمان بود.
فوق العاده بود.
این مسئله در ذات خود تغییر نکرده، اینستاگرام هنوز هم فضایی برای به اشتراکگذاری عکسها میباشد. ولی همانطور که این پلتفرم کاربران بیشتری را جذب خود میکرد، ما هم با آن تغییر کردیم. چه عمدی باشد چه نباشد، امروز اینستاگرام به جای اینکه جایی برای خلاقیت باشد، فضایی رقابتی شده است. به نظر میرسد همه ما در حال مبارزه برای مخاطبی هستیم که میتواند از محتوای بقیه استفاده کند و بر اساس این نیاز ذاتی، بشر احتیاج دارد به رقابت برخیزد و در راس این گروه قرار گیرد. ما اینفلوئنسرها را خلق کردیم.
این موضوع کاملاً بد نیست. یکی از مهمترین مواردی که در این سیر تکاملی حاصل شده، فشار روی خودمان و ایجاد محتوای بهتر برای به اشتراکگذاری میباشد. همچنین دیگران را ترغیب کردهایم که خودشان را تحت فشار قرار دهند. هر چند که مشکلات خودش را دارد و بیشتر بر روی شانه اینفلوئنسرها سنگینی میکند.
مشکل اینجاست ما در حال ترسیم یک توهم از کارمان برای نسل بعدی طراحان میباشیم و کار را تا سطح چند رندر یا اسکچ زیبا پایین آوردهایم.
یک مورد که اینفلوئنسرهای شبکههای اجتماعی کمتر از یک فرد مشهور تجربه میکنند، افزایش شهرت از طریق مخاطب واقعی و حضوری است. این تجربه حضوری به دیگران کمک میکند تا تاثیر عملکرد و جملات خود را (چه مثبت چه منفی) نسبت به ابزارهای دیجیتال بهتر ببینند. در نتیجه آنها ممکن است لزوماً به تاثیر عملکرد و نحوه اثر گذاریشان بر دیگران فکر نکنند.
بیایید یک دقیقه این موضوع را به خاطر بیاوریم که ما در مورد افراد خلاق صحبت میکنیم نه افراد طراز اول جامعه، ستارههای سینما یا سایر موارد. تاثیر ما در مقیاس بزرگ حداقل است، ولی عملکرد ما در بسیاری جهات دیگر میتواند تخریبگر باشد. من به هیچ وجه اینفلوئنسر نیستم، ولی تقریباً هر روز یک پیغام از طراحان جوان، دانشجویان یا نوجوانان با این مضمون دریافت می کنم: “من آرزو دارم کار شما را داشته باشم” یا “امیدوارم وقتی بزرگ شدم کار شما را انجام دهم”. ولی چیزی که کسی به آن توجه نمیکند، همه تلاش و وقتی است که فرد صرف میکند تا در آن نقطه اوج قرار گیرد، و این خطرناک است.
تعدادی از طراحان صنعتی حرفهای از اینستاگرام به عنوان راهی برای جداسازی واقعیت طراحی در دنیای کار با ارائه کانسپتهای غیرعملی و صرفاً زیبا استفاده میکنند، چیزی که از نظر من شبیه مجسمه است. مسئلهای که اینجا وجود دارد این است که ما با این کار توهمی از کاری که انجام میدهیم برای نسل بعدی طراحان به تصویر میکشیم و ارزش کار را به رندر یا اسکچهای زیبا محدود میکنیم. من حتی در کار خودم یک طراح صنعتی سنتی نیستم، من اغلب بر روی پروژههایی کار میکنم که گاهی مضحک یا اغراقآمیز میباشند. ولی به واسطه شبکههای اجتماعی مردم این توهم را دارند که من همیشه بر روی آن نوع پروژهها کار میکنم. آنچه که آنها نمیبینند، فعالیت پشت پرده همانند طراحی پاورپوینت، جلسات استراتژیک و بررسیهای تاکتیکی است که من آنها را برای تایید پروپوزالهایم طی میکنم.
حال تاثیری که شخص پرطرفدار بر روی مخاطبانش دارد را تصور کنید. خواه آنها به این موضوع علاقه داشته باشند یا نه، هر چیزی به اشتراک میگذارند و هر کاری که انجام میدهند به احتمال زیاد شبیهسازی میشود. بنابراین آیا اینفلوئنسرها باید بیشتر فکر کنند و محتاط باشند؟ قطعا.
با این حال، این صرفاً در مورد آنها نیست در واقع در مورد خود شماست و سرنخ قدرت شما به عنوان یک فالوور به نامی برمیگردد که ما به این افراد دادهایم: اینفلوئنسرها. آیا شما میخواهید کورکورانه افراد را فالو کنید و تحت تاثیر آنها قرار گیرید یا میخواهید نسبت به آنچه میبینید یا میخوانید چند دقیقه فکر کنید و تصمیم بگیرید که آیا پیروی از آن شخص منطقی است؟
این بدان معنا نیست که شما باید هر اینفلوئنسر طراح صنعتی که طرفدارش هستید را آنفالو کنید. منظورم این است به خصوص هنگامی که صحبت از شغل فعلی یا آینده شما میشود، مهم است که نسبت به اطلاعاتی که روزانه از آن استفاده میکنید، چه از طریق اینستاگرام ،چه یوتیوب یا وبلاگهای دیزاین، واقع بین و عملگرا باشید. اطلاعات را برای آنچه هست بپذیرید، نه برای آنچه میخواهید باشد.
داستان کانی که در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد را به یاد دارید؟ این امرقابل قبول است که شما کانی را به عنوان یک اینفلوینسر هنری و فرهنگی میپذیرید ولی خواهشا برخی بیهودهگوییهای خلاقانه او را برای آن چه که هستند بپذیرید. و از پذیرش هر حرکت او خصوصاً در زمینه دیزاین خودداری کنید. همین امر در مورد اینفلوینسرهای شبکههای اجتماعی در حرفه طراحی صنعتی هم صدق میکند.
منبع: Exploring the Dangers of Industrial Design Instagram Influencers