تصور میکنم بیشتر ما ایرانیها تردیدی در این نداریم که زندگی ما در این روزگار، زندگی آسانی نیست و مملو از مشکل است. درون خانه هایمان، هوایی که تنفس می کنیم، خیابانهایمان، رانندگیمان و همه چیزمان خیلی مشکل دارد و انگار بهتر شدنی هم نیست.
اشتباه نکنید، این نوشته یک نوشته سیاسی نیست! یک نوشته کاملا دیزاینی است. شاید بر خلاف آنچه که تصور میکنیم راه حل مشکلات ما خیلی سیاسی نباشد. ضمنا اصلا هم علاقهای به این حرفهای روشنفکری کلیشهای مثل اینکه باید “فرهنگ سازی کنیم” و” برای تغییر باید از خودمان شروع کنیم” و اینها هم ندارم. فکر کنم این “پروتوتایپها” تا به حال به اندازه کافی در تست رد شده اند.
اگر تعریف هربرت سایمون را از طراحی یا دیزاین با اندکی دستکاری بپذیریم، دیزاین می تواند روشی نظاممند و آگاهانه برای بهبود وضعیت موجود تلقی شود. به شکلی دیزاین می تواند مشکلات را حل کند یا باعث بهتر شدن چیزی شود. به این معنا شاید همه به گونه ای ناقص طراحی کنیم و طراح باشیم چرا که همه انسانها در واقع از بهتر شدن وضعیت بدشان نمی آید. کلمه ناقص را بکار بردم برای اینکه شاید قید نطاممند و آگاهانه را بیشتر انسانها رعایت نمیکنند. رعایت آن هم بیشتر به آموزش درست نیاز دارد تا به ملامت روشنفکری که ناخودآگاه بی فرهنگی ذاتی را به عموم مردم نسبت می دهد و سعی دارد با ایجاد احساس گناه در آنها وضعیت را به خیال خام خود بهتر کند. به بیان دیگر، قضیه این کلاف سر درگم امروز زندگی ما بیشتر یک مساله منطقی است تا یک مساله ذهنی و احساسی. در حقیقیت اگر دیزاین به صورت عمومی و با روش عملی آموزش داده شود، می توانیم بخش بزرگی از جامعه را به ابزار خوبی مجهز کنیم که مشکلات را یکی پس از دیگری حل کند.
بگذارید مثالی روشن بزنم. همه ما از وضعیت رانندگی در ایران شاکی هستیم و خیلی ها هم آن را نشانه کم فرهنگی می دانند. مسئولینی که قصد بهبود شرایط را دارند و میخواهند طراحی کنند، چون آگاهانه و نظام مند با مساله روبرو نمی شوند دو روش قدیمی را که در تست خیلی خوب جواب ندادند دوباره و دوباره دهه ها تکرار می کنند یکی جریمه و ابزارها و روشهای مرتبط به آن و دیگری تبلیغات یا همان فرهنگ سازی. بر خلاف یک روند کلاسیک طراحی، تعداد ایده های ما زیاد نیست و بدتر از آن اینکه از تستها زیاد نتیجه ای برای بهتر شدن ایده ها و یا رد آنها نمیگیریم.
بخش به اصطلاح روشنفکر جامعه هم که تنها یک ایده دارد و آن هم ملامت دائمی بی فرهنگی و بی اخلاقی ماست. ایده ای که در تست به راحتی رد میشود چرا که همین ایرانیها وقتی به جای دیگری می روند معمولا بعد از گرفتن گواهینامه جامعه میزبان، مانند همانها رانندگی میکنند در حالی که فرهنگ و اخلاق کسی با گرفتن گواهینامه عوض نمی شود.
درست مانند مسوولین، روشنفکران هم کمیت بالایی از ایده و راه حل ارائه نمی دهند و ضمنا به نتایج تست ایده های خودشان هم بی توجه هستند.
در حالی که کشورهایی که بهتر این مشکل را حل کرده اند، هم کمیت بالایی از راه حل را ارائه کرده اند و هم تلاش کرده اند با بهره گیری از تست واقعا بفهمند که کدام راه حل نتیجه بهتری می دهد. مثلا برخی دیده اند که وقتی رانندهها مسیر خیلی هموار و بی دردسر و مستقیمی در پیش رو دارند به صورت ناخودآگاه رانندگی می کنند و میزان اشتباه آنها بالاتر می رود پس خیابانهای مناطق مسکونی را خیلی مستقیم نمی سازند و از گذاشتن میدانهای کوچک در مسیر هم دریغ نمی کنند. برخی دیگر فهمیده اند که با بالا بردن هزینه و زمان آموزش و همینطور تغییر دیدگاه آزمون رانندگی از مهارت به امنیت شرایط بهتر می شود. در بعضی کشورها با تمهیداتی نوآموزان را در شرایط شبیه سازی شده تصادف یا خطر قرار می دهند تا واقعا ارتباط یک رفتار اشتباه را با پیامد آن تجربه کنند.
در واقع خیلی از این راهحلها زیاد ربطی به فرهنگ و اخلاق ندارد و بیشتر به چگونگی تصمیم گیری و کارکرد مغز انسان مربوط است که در بین همه فرهنگها یکسان است.
اگر روزی آموزش دیزاین عمومی شود، وقتی مدیران یک سازمان جلسه می گذارند به جای بحث در مورد اینکه چرا فلان راه حل خوب است و فلان راه حل بد (که غالبا بحثی انتزاعی و مبتنی بر مدل ذهنی است و افراد با سلسله مراتب بالاتر یا افراد دارای قدرت بیان بهتر بدون اینکه ایده های بهتری باشند نظر خود را به کرسی می نشانند) ، سعی می کنند همه راهحلها را فهرست کنند، راهحلهای شبیه یا سازگار را ترکیب کنند و بعد راهی پیدا کنند که بتوانند با آزمایش در مقیاس کوچک بفهمند راه حل بهتر کدام است.
اگر روزی آموزش دیزاین عمومی شود، تصمیم گیرندگان به جای دعوا بر سر مدلهای اقتصادی می توانند نگاهی به نتایج مدلهای اقتصادی در دنیا (به عنوان یک پروتوتایپ!) بیندازند و ببینند که کدام مدلها مردمان کشورهایشان را خوشبخت تر و مرفه تر کرده اند. نتیجه شاید انقدر روشن باشد که نیازی به دعوا نباشد.
اگر روزی آموزش دیزاین عمومی شود، وقتی زن و شوهری به اختلاف بر میخورند به جای مشورت با این و آن و انتقام گیری، باید ها و نباید همدیگر را در مورد آن مساله خاص بر روی یک کاغذ می نویسند و می فهمند که کدام به اصطلاح “ملزومات طراحی” دو طرف با هم تناقض دارد و بعد هم سعی می کنند با تعداد زیادی راه حل و تجربه کوتاه مدت آنها در زندگی ببینند راه حل عملی برای رفع تناقض چیست و شاید اصلا با “بازتعریف صورت مساله” متوجه شوند که نفس اختلاف سو تفاهمی بیش نبوده است.
اگر روزی آموزش دیزاین عمومی شود ….
نویسنده: بیژن آریانا (linkedin)
برای مطالعهی سایر مقالات این نویسنده، لطفا بر روی این لینک کلیک نمایید.
لطفا نظرات خود را در بخش کامنتها با ما در میان بگذارید.