مانترایِ* “حرف نزنید، نشان دهید” برای طراحان اغلب به معنای بصریسازی افکار و نمایش تجربیات حرفهای به فرمت پیدیاف یا بر روی پلتفرمهایی همانند کینوت و یا اسکوئر (Squarespace) میباشد.
وقتی زمان داوری نمونه کارهایتان فرا میرسد، تهیهی پورتفولیو به عنوان یک تکیهگاه و فرصت ارائه خوب عمل میکند. اگر مصاحبهکنندگان بتوانند تواناییتان را از روی پیدیاف تشخیص دهند، چه احتیاجی به دیدن شما دارند؟
در مرحله بررسی پورتفولیو احتیاج است شما نحوه گفتن را به طور صحیح نشان دهید.
قصهگویی به معنای شمرده سخن گفتن نیست، به معنای سرگرمی حین ارائه هم نیست و قطعا منحصر به شروع ارائه با مثال و حکایت نمیباشد.
قصهگوییِ پیشرفته چیست؟!
در داستان شخصی شما به عنوان یک طراح، مهمترین تناقض این میباشد که این افراد هنوز شما را نمیشناسند. طراحان باهوش این موضوع را به عنوان فرصت میبینند. پورتفولیو شما شانسی برای شکلگیری هویت شما در ذهن مصاحبه کننده میباشد، اینکه شما کی هستید و چگونه فکر میکنید.
۶ نکته برای به وجد آوردن داوران پورتفولیو از طریق قصهگویی
۱. ساختار: قصهگویی دورهای
به ساختار پورتفولیوی خودتان همانند سریال تلویزیونی نگاه کنید. طی یک فصل شما فرضیه کلی از خودتان ارائه میدهید و هر پروژه در قالب یک قسمت یا اپیزود میآید. تنشهایی که در قسمتها مطرح شده و حل میشوند (مسائل و راهحلهای پروژهتان) زیر مجموعه داستانتان میباشد که همه آنها فرضیه شما را پشتیبانی میکند.
نکته: خود پلتفرم کار قبلی را یادآوری میکند، در حالیکه روایت شما یک حرکت رو به جلو است.
۲. فرضیه: ساخت هویت خودتان
در حوزه قصهگویی هویت، نمایانگر خواسته شما، علت این خواسته و مسیر شما برای رسیدن به آن میباشد. کلیات کارتان را بررسی کنید محصول، مطالعه موردی، پروژههای آزمایشی و جانبی که تا به حال بر رویشان کار کردهاید و آنها را بازتاب دهید. ممکن است وسوسه شوید صرفا موفقترین، زیباترین و هوشمندانهترین پروژهها را در پورتفولیوتان بگنجانید ولی اشتباه نکنید: هویت شما محدود به پروژه های موفق، زیبا یا هوشمندانه نمیشود. بدن شما صرفا پای شما نیست.
هدف ما تغییر جهت تمرکز از روی کار بر تأثیر کار بر روی شما به عنوان یک انسان میباشد. کدام پروژه تاثیرگذارترین داستان در مورد شما را روایت میکند؟
هر کدام از پروژههایتان بُعدی از وجودتان را به شما نشان میدهد. ممکن است یک مطالعه موردی اشتیاقتان به یک صنعت خاص را تأیید کند یا آن را از بین ببرد. شاید فضای مسئله شما را وارد نوع جدیدی از تفکر کند. طراحان افرادی متفکر هستند بنابراین مطمئنم شما چیزی از تجربیاتتان یاد گرفتهاید.
کدام محدودیتها (نه پروژهها) و کدام تعارضات به خوبی دیزاینر شدن حال حاضر شما را نشان میدهد؟ کدام تجربیات روایتگر فرآیندهای سیستمی و خلاقی است که امروزه از آن استفاده میکنید؟ آن پروژهها را برگزینید و فرضیه خود را حول دلیل انتخابتان بیافرینید.
۳. جریان: فراتر از زمانبندی جلو بروید
تکیه بر زمانبندی برای ایجاد انسجام در پلتفرمتان بد نیست. ولی خیلی هم ارزشمند نمیباشد، شما میتوانید عملکرد بهتری داشته باشید! این را باور دارم.
از بینشهایی که با آنها فرضیه خود را ساختهاید استفاده کنید تا داستانتان را از یک اپیزود به بعدی هدایت کنید (رو به جلو فکر و حرکت کنید). شما باز هم مفصلاً درمورد هر پروژه صحبت خواهید کرد، ولی داستان شما در این انتقالها، توسط ارتباط هر اپیزود با فرضیه اصلی و در عین حال ارتباطتان با هم معنا پیدا خواهد کرد.
نمونههای کلی و در عین حال موثر: “پروژه «الف» علاقه من به صنعت «ایکس» را نشان داد و وقتی که پروژه «ب» به من فرصت داد عمیقتر به این موضوع بپردازم، هیجان زده شدم”. یا “تجربه «Y» باعث شد تا من متوجه شوم که توسط کانسپت «Z» هدایت میشوم و تصمیم گرفتم پروژه دیگری که به هر نحوی ارتباطی با آن ندارد را انجام ندهم، همانند پروژه «X»”
۴. نقاط برخورد: به آنها احتیاج دارید
کار شما به عنوان یک داستانسرا این است که نقاط برخورد که داستان متقاعد کننده درموردشان میگویید را انتخاب کنید. داستانی مثل “این را ساختم، ارائه نموده و رشد کردم“، یک داستان متقاعد کننده نیست. شما می توانید بهتر عمل کنید! ما فراتر از موفقیتهای باشکوه شخصی مان، پروژههایی داریم که در لحظه تحویل، شکست خوردند یا هرگز قبلاً انجام نشده اند. ولی من خبر خوبی دارم: نیازی نیست آنها در ضمیمه پنهان شوند، مایه خجالتتان بوده و فراموش شوند.
محتوای رد شده/ کنار گذاشته شده/ هرگز ارایه نشده
مصاحبهکنندگان ورای بحث حول اینکه چرا یک پروژه کنار گذاشته شده است، میخواهند بدانند: رویکرد شما در برابر این محدودیتهای منحصر به فرد چیست؟ چه چیزهایی جدیدی در پروسه حل مشکل یادگرفته اید؟ اگر پروژه هنوز تمام نشده چگونه وارد فاز دو میشوید؟ (فقط مطمئن باشید که در مورد شکستها صحبت میکنید، بدون اینکه به بقیه اشاره کنید و آنها را مقصر بدانید. تلخ مزاجی مصاحبه شما را سریعا ناخوشایند میکند).
نمونه هایی از کار که مطابق شرح وظایف شغلی نبوده اند.
به گفته ویکتور لومباردی، مدیر دیزاین تیم بانک تجاری کپیتال وان،” اگر مشکلی که قصد حل آن را داریم قبلا حل نشده باشد، قطعاً هیچکس تجربه ای برای رفع این چالش نخواهد داشت”.
ویکتور مستقیماً به ما گفت:”ما نمیخواهیم صرفا راهحلها را ببینیم، میخواهیم مسائلی که شما با آنها مواجه شده اید و نحوه برخوردتان با محدودیتهای آن و راه حل پیشنهادیتان را بینیم (چه پیاده سازی شده باشد چه نه) تلاش شما برای حل این مشکل به چه صورت بوده است؟
۵. شرح جزییات: نقطه نظرهای شخصی
احتیاجی به بیانیه نیست. اما وجود یک نقطه نظر معتبر، نشان از آگاهی بیش از یک نفر که شما باشید، پروتوتایپتان و وایرفریمتان (wireframes) دارد. همچنین به ارائه فرضیه شما کمک میکند تا مصاحبه کنندگان متوجه شوند چه در سرتان میگذرد.
پس نظر داشته باشید! میخ خودتان را بر زمین بکوبید و دیدگاه خود از دنیا را ارائه دهید. ورود تکنولوژی در صنعت تان را چگونه می بینید؟ استراتژی جابجاییتان چیست؟ در طول عمر شرکتتان متوجه چه گرایشاتی شده اید، و آیا آنها برای طراحی انسان محور مفید بودهاند یا مضر؟
۶. تحویل: داوری را همانند یک مکالمه تلقی کنید.
سخنرانی شسته رُفته و بدون عیب و جوکهای ساختگی میتواند احساسی سرد و غیرصمیمی به چند نفر غریبه در یک اتاق بدهد. به این صحبت یک طرفه (مونولوگ) پایان دهید.
با استفاده از موارد زیر فضایی برای مکالمه ایجاد کنید:
• بعد از صحبت روی اولین پروژهتان مکث کنید تا اگر سوالی بود پرسیده شود، آیا این موضوع دلچسب است؟ چک کنید که کاری را ارائه می دهید که مورد توجه آنهاست.
• برای پر کردن زمان، کار بیشتری آماده کنید، تا اگر احتیاج بود شما آماده تغییر جهت مکالمه باشید. بدین صورت مصاحبه کنندگان متوجه گستردگی کار شما خواهند شد.
• آماده باشید و با فکر. اگر سوالی گیجتان کرد، ۱۰ ثانیه در مورد جواب فکر کنید. این سکوت اصلا بد و ناشیانه نیست. بلکه به حرفی که از دهانتان خارج میشود اعتبار میدهد، چون شما اول آن را مزه مزه کرده اید.
• کنجکاوی خود را به همراه بیاورید. اگر سوالات باز شما را به مشکل می اندازد، از سوالات بسته استفاده کنید تا سکوت میانتان را بشکنید. تعامل مصاحبه کنندگان با خودتان را آسان سازید.
اگر بزرگترین تناقض جلسه این باشد که این افراد هنوز شما را نمیشناسند، در این حالت پورتفولیو در قالب مکالمه میتواند به عنوان فضایی ایدهآل برای تیم آینده تان باشد تا دریابند انگیزههای شما چیست، دنیای درونتان و مسیرتان به چه صورت است.
کار را نشان دهید؛ داستان پشت آن را بگویید.
هیچکس نمیخواهد با پلتفرم شما ارتباطی ایجاد کند. مصاحبهکنندگان میخواهند دریابند شما که هستید. حتی اگر هنوز هم ندانید که هستید به این معنی نیست که شما آن آدم نیستید. شما وجود دارید و مردم میخواهند داستانی در مورد هویتتان بسازند، چه شما عمدا در این پروسه دخیل باشید چه نه. پس دخیل باشید! داستان خودتان را کشف کرده و آن را ارائه دهید. منظورم این است “ارائه دهید”.
*مانترا در آیین شرقی به مجموعهای از کلمات و آواهایی که با آهنگ خاصی به دفعات تکرار میشود، گفته میشود.
اگر علاقمند به مطالعه سایر پستهای سایت در مورد تهیهی پورتفولیو را دارید، اینجا کلیک نمایید.
منبع: How to Use Storytelling to Rock Your Portfolio Review