اثرگذاری و نقش احساس در فرآیند طراحی محصول – درآمدری بر روش شناسی مهندسی کانسی
طراحی و توسعه محصولات جدید همواره چالشی برای شرکتها در رابطه با بازارشان بوده است. بخصوص امروزه جهانی سازی و توسعه بر پایهی فناوری و فشار اقتصادی-رقابتی در بازارهای بین المللی در حال افزایش است. در دو سه دهه اخیر شرکتهای متعددی حجم زیادی از محصولات را تولید کرده و مردم هم آن محصولات را خریده اند. طراحان و تولید کنندگان، محصولات را با فکر، نظر و سلیقه خود طراحی می کردند و از طرفی هم استفاده گران بدون توجه به علاقه شخصی مجبور به خرید آنها بودند. رویکرد و سیاست خروج محصول به معنی تولید بر مبنای طرح شخصی تولید کننده، بدون در نظر گرفتن علاقه مشتری به عنوان اصول راهبردی در تولید و ارائه محصولات آن زمان بوده است. اما نکته مهم اینجاست که در حال حاضر استفاده گران خیلی از چیزها را در خانه خود دارندکه دیگر آنها را نمی پسندند. درواقع محصولاتی که در زمان نه چندان دور نو ظهور بودند اکنون به حد بلوغ و اشباع رسیده و فروش آنها مثل قبل فزاینده نیست. راه حل های تجربه شده ی موفق در زمان خود از جمله به روز رسانی یا کاهش قیمتها جهت بازگشت سرمایه، دیگر نمی تواند به تنهایی پاسخگو باشد.
به دنبال شرایط جدید زندگی، نوع تقاضا و توقعات مشتری کاملا دگرگون شده است. امروزه مشتریها به سبب فناوریهای جدید در انواع ارتباطات و کسب اطلاعات، از هوش تخصصی بیشتری نسبت به گذشته برخوردار هستند. تعداد بیشماری از مردم مایلند ویژگیهای فردی خود را همراه با منحصر به فرد بودن محصولشان به دیگران نشان دهند. در این وضعیت، تولیدات انبوه باید بتواند با خواسته ها و نیازهای شخصی درباره ی سه ویژگی مهم فرم، طرح و کارکرد محصول قابل انطباق باشد. سیاست و رویکرد بازارگرا، نوع دیگری از برنامه ریزی و تدوین اصول راهبردی در تولید بر طبق نظر و تمایل مصرف کننده می باشد. چرا که امروزه مصرف کنندهها در انتخاب محصول با توجه به نیاز و تمایل خود بسیار دقیق و سختگیرتر عمل می کنند. تولید کنندگان به این نتیجه رسیده اند که باید سیاست تولید خود را تغییر و به سمت مشتری محوری و مصرف کننده گرایی حرکت داده تا بتوانند در میدان رقابت در بازار باقی بمانند.
با وجود توسعه طراحی ارگونومیکی در جهت ارتقا توان مشتری بر درک ابزارهای تکنیکی به شیوه ای آسانتر، نهایتا مشتریها تصمیم نهاییشان را بعضاً ناآگاهانه و اصولا بر پایه ی عوامل ذهنی قرار می دهند. آنها محصولی را خریداری می کنند که در کل احساس بهتری نسبت به آن دارند و اغلب از توضیح علت آن در قالب کلمات ناتوان هستند. در همین راستا در طول سالهای گذشته رشد فزایندهای را میتوان در حرفه طراحی صنعتی با در نظر گرفتن احساس و عاطفه مشاهده کرد. امروزه محصولات و تولیدات نیازمند در نظر گرفتن عواطف و احساسات حقیقی درونی کاربران هستند تا خریداران بتوانند تفاوت هر محصول را از محصول دیگر تشخیص داده و با خرید آن رضایت خود را نشان دهند. در نظر گرفتن همین ویژگی (احساس) در روند طراحی، می تواند به یک پیشرقت چشمگیری در فروش اساسی محصولات منجر شود. این برای مدیران و برنامه ریزان شرکتهای تولیدی کاملا مورد قبول واقع شده است. مدیران آگاه میدانند که برای باقی ماندن در بازار و توانایی حضور در عرصه رقابت محصولات مشابه که بسیاری از آنها تقریبا عملکرد یکسانی را ارائه میکنند باید به نیازها و خواستههای احساسی-عاطفی مشتری به عنوان بخش اصلی کیفیت توجه لازم را داشته باشند. این مسئله از مهمترین عوامل تعیین خط مشی در روند طراحی محصول شناخته شده است. در شکل ۱ جایگاه، اولویت و ترتیب اهمیت و اثرگذاری هر یک از سه عامل اصلی عملکرد، ارگونومی و زیبایی (احساس و عاطفه) در ارزیابی کلی محصول و همچنین رابطهی آنها با میزان رضایتمندی خریدار یا مصرف کننده، در راستای برنامهریزی و رویکرد جدید توسعهی مداوم شرکت خودروسازی مزدا نشان داده شده است.
با یک مطالعه و بررسی دقیق بر روی محصولات موفق به خوبی میتوان دریافت کرد که توجه طراحان حرفهای امروزی، فقط به ظواهر قابل دیدن یک محصول معطوف نگردیده است، بلکه ویژگیهای دیگری نیز در نظر گرفته شده است. چرا که اشیا منفرد و مستقل دیده نمی شوند بلکه آنها در زمینه و محیط هم دیده می شوند، در دست قرار میگیرند، لمس می شوند و گاهی اوقات نیز شنیده شده یا حتی چشیده می شوند. هنگام خرید یک محصول مشتری احساس و تصوری روحی روانی پیرامون محصول دارد و اگر محصول مورد نظر انتظارات وی را برآورده نکند، تمایلی به خرید آن ندارد. بنابراین اگر محصولات جدید خصوصیاتی منطبق بر احساسات و خواسته های آنان داشته باشند کالای جدید خریداری خواهد شد.
این نوع نگرش از طراحی، حوزهای را ارائه میکند که در آن علوم مختلفی نظیر طراحی، مهندسی، ریاضیات، آمار مهندسی، روانشناسی و هنر با یک هماهنگی منظم ضمن داشتن کاربردهای خاص خود در رسیدن به یک هدف مشخص به کار گرفته می شوند. یک روش موفق ارائه شده در این حوزه، مهندسی کانسی می باشد. مقاله حاضر سعی دارد تا ضمن توضیح و بیان مفهوم کانسی، روششناسی مهندسی کانسی، نحوه بکارگیری این تکنولوژی، به نقش احساسات و عواطف در فرایند طراحی بپردازد.
نویسندگان: تاصر ممقانی کلینی – مهدی خرم
نشریه بین المللی علوم مهندسی دانشگاه علم و صنعت