مطالب این مجموعه، در برگیرنده خلاصهای از مجموعه مقالات منتشر شده در زمینه تفکر جانبی است که به صورت مختصر به گردآوری اطلاعات اولیه در این زمینه پرداخته است. مطالب در ۳ مقاله جداگانه به صورت زیر ارائه شده اند:
۱-تعریف تفکر جانبی:
این بخش به منظور آشنایی و درک بهتر مفهوم تفکر جانبی به تعریف کلی از این مقوله میپردازد.
۲- مقایسۀ تفکر منطقی و تفکر جانبی :
در این بخش سعی بر این بوده که با مقایسه دو روش تفکر منطقی و جانبی به مزایای استفاده از تفکر جانبی در ارائه ایدههای خلاق و جدید اشاره شود.
۳-خلاقیت و تفکر جانبی :
بخش سوم با تمرکز بیشتر به موضوع خلاقیت و مروری بر روشها و تمرینهای مختلف تفکر جانبی به ارائه ایدههای جدید و خلاق کمک میکند.
۳- خلاقیت و تفکر جانبی :
تفکر جانبی یک استعداد نیست بلکه یک مهارت است که میتوان آن را کسب کرد و نیاز به آموزش و تمرین دارد ،همان طور که ورزش کردن برای تقویت بدن مفید است؛ تفکر نیز برای تقویت ذهن هر روز باید به کار گرفته شود تا به یک عادت تبدیل شود و در مواقع مورد نیاز بتوان به راحتی آن را به کار برد. برنامه تفکر جانبی ، خلاقیت منحصر به فرد هر شخص را آموزش داده و مهارتهای ارائه ایده را با استفاده از اطلاعات و تجربیات شخصی ممکن میسازد و به شخص امکان میدهد که ایدههای جدید خود را افزایش دهد.” (۵-۱)
هیچ کس تاکنون فکر جدیدی که دوست ندارد را خلاقیت نام ننهاده است ولیکن تفکر جانبی فرآیندی خنثی است یعنی گاهی به کارگیری آن به جوابهای خوبی میرسد که آنها را دوست داریم ولی گاهی به هیچ جوابی نمیرسیم. لذا روش تفکر جانبی با بسیاری از تکنیکهای خلاقیت متفاوت میباشد. “از آنجا که ما معمولاً تنها به دنبال ایدهای هستیم که حرف آخر را بزند، سایر ایدهها را نادیده میگیریم. در حالیکه ممکن است آنها هم دارای ارزشهای نهفتهای باشند و افقهای تازهای را به ما نشان دهند. برخی از آنها طرحهای ناقصی هستند که نیاز به کار دارند.
یک ایده پس از شکل یافتن باید پاسخگوی ۲ دسته نیازهای ما باشد:
اول مطابقت طرح با مقتضیات موجود، عملی و قابل اجرا بودن آن میباشد که این کار با اعمال محدودیتها شکل میگیرد؛ در واقع قیود و محدودیتهای موجود به ایده شکل میدهند نه اینکه مانعی در برابر آن ایجاد کنند.
دوم نیازهای استفادهکنندگان آن ایده است. بنابراین بخشی از روند شکلدهی طرحها بنا بر نیازهای مصرفکنندگان صورت میگیرد.” (۲-۱۶۲)
“بدین سان در ابتدا ایدههای جدید و خلاق که دارای بعد حرکتی باشند را بیان میکنیم و سپس به ارزیابی مثبت و جستجوی ارزشهای آنها میپردازیم و همچنین به قابلیت اجرا و منافع ناشی از آن و نکات منفی و مشکلات موجود در طراحها پرداخته و در مرحله نهایی طرح را در معرض داوری احساسات شخصی قرار میدهیم که آیا این ایده در ما ایجاد علاقه و شور و اشتیاق میکند؟ در غیر اینصورت موفقیت آن بعید است” (۲-۱۶۳)
“ایده دیگر بر پایه این تصور است که همه افراد خلاقند ولی از آن منع شده و نمیتوانند آن را بروز دهند پس تمامی تلاشها در جهت آزاد و رهاسازی آنهاست تا بتوانند خلاق باشند به همین دلیل تشویق میشوند تا مانند بچهها سرزنده و شاد باشند. اما این تصور نیز به تنهایی کافی نیست.” (۶-۴)
“به عنوان مثال: یک فرد معمولی که بوسیله طناب بدنش را بستهاند، کاملاً آشکار است که هرگز قادر نخواهد بود ویولون بنوازد. اما اگر طنابها بریده شوند، آیا این کار موجب میشود که این انسان آزاد و رها یک ویولونیست شود؟
بریدن طنابها حقیقتاً قدمی لازم و اجباری است اما قدمی کوچک است این فرد هنوز باید مهارتهای لازم برای نواختن ویولون را بدست آورد. در نتیجه آزاد و رها بودن به معنای کل روند خلاقیت نیست بلکه قدم اول است و لازم است در قدمهای بعدی شخص مهارتهای لازم را کسب کند.” (۶- ۴)
” نکته آخر اینکه طراحی یک مصنوع، یک پروسۀ خلاق و ذهنی است، جایی که بسیاری از جنبههای تفکر جانبی باید نقش خود را ایفا کنند. طراحی مانند نوآوری و ابتکار است ولیکن وسیعتر از آن میباشد. جنبه دیگر طراحی در مقایسه با نوآوری، در مبحث رقابت و مسابقه میباشد.
پروسه تفکر جانبی در طراحی شامل گامهای زیر میباشد:
۱- لیستی از نیازها باید تهیه شود.این بدین معناست که حتی موارد آشکار نیز باید به شکلی واضح نوشته شوند.
(مثال: در طراحی ماشینی برای چسباندن تمبرهای پستی روی پاکت نامهها باید روی کاغذ دقیقاً نوشته شود که این ماشین با جزئیات کامل چه کاری را انجام میدهد؛ چه محدودیتهایی در بر دارد و غیره. در این پروسه، بسیاری از پیشفرضهای مربوطه به سادگی آشکار میشوند. مثلأ کلمه چسباندن معانی زیادی دارد و اگر کار چنین دستگاهی فقط چسباندن تمبرها باشد میتوانیم یک درجه بالاتر فکر کنیم که آیا اصلأ نیازی به تمبر هست؟ -همانطور که در بسیاری از کمپانیهای بزرگ به جای تمبر از مهرهای تاریخدار استفاده میشود.- و قدم بعدی ضرورت وجود پاکتهاست که در پست الکترونیک به پاکت نیازی نیست.)
۲- ساختن مصنوع نهایی زمان زیادی میبرد و گران تمام میشود؛ در نتیجه پیش از ساختن پروتوتایپ شخص باید از عملی بودن طرح خود تقریباً مطمئن باشد. در نتیجه اغلب تلاشهای مختلف و موازی بسیاری صورت میگیرد تا طرح نهایی ساخته شود. در این مرحله، تفکر همچنان با موارد بیشتری به جدال بر میخیزد.
۳- هنگامی که در ارائه ایده به طرحی رسیدیم که احساس کردیم کافیست و ما را خشنود میسازد؛ تفکر در این مرحله میایستد و اگر این اتفاق خیلی زود رخ دهد، نتیجه یک راه حل نامطلوب و غیر بهینه خواهد بود.
بهتر است که انرژی تفکر بیشتری را صرف جستجو برای بهبود نتیجهای کنیم که پیش از این به نظر میآمد کافیست. هر ایدهای که در لحظهای به وجود میآید، دارای این پتانسیل است که بعداً پیشرفت کند.
۴- مصنوعات اگر چه به صورت پروتوتایپ و یا نقشه و رسمهای فنی بیان میشوند، با این حال باید مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند. محصولات صنعتی باید در زمینههای بسیار بزرگی از تنوعات به حیات خود ادامه دهند. فکر کردن به ردیفی از تستهای متفاوت برای آزمایش محصول ممکن است باعث گمراه شدن و حتی مسدود شدن یک ذهن خلاق شود. ” (۹- ۱۳)
“به طور کلی در تفکر جانبی به ایدههای اولیه که خود میتوانند موجب شکلگیری ایدههای جدید بعدی شوند ” انگیزش” گفته میشود و انگیزش به خارج شدن از الگوهای قدیمی و همیشگی تفکر میپردازد و صرفنظر از اینکه فکر جدید، فکری پسندیده یا ناپسند است، خواهان کاربرد آن میباشد و این به دلیل ارزش حرکتی آن ایده است که میتواند درشخص ایجاد انگیزه کند.” (۵-۹) لذا هدف از بکارگیری روشهای تفکر جانبی بالا بردن خلاقیت ذهن با وجود محدودیتهای بسیار است و بدینسان کسب این مهارتها میتواند زمان و تمرکز لازم برای خلاقتر شدن را در اختیار افراد بگذارد.
ابزار و تکنیکهای تفکر جانبی :
تکنیکهای تفکر جانبی برای یافتن راههای جدید به کار میروند و به مرور زمان هنگامی که مهارت در بکارگیری این ابزار فرا گرفته شد، توان آنها را در موارد مختلفی به کار برد.
در تفکر منطقی هر فکری که پس از فکر دیگری می آید باید مشکل را به راه حل نزدیکتر کند و این احساس را در متفکر بوجود آورد که پیشرفتی در حال رخ دادن است همچنین در تفکر منطقی همواره قبل از بیان ایده، باید دلیلی برای آن باشد ولیکن در تفکر جانبی ممکن است دلیل بیان یک ایده پس از طرح آن معلوم و مشخص شود.
با این حال قضاوت ذهن ، پروسه تفکر جانبی را سخت و حتی گاهی مسدود میکند. در نتیجه در سیستم تفکر جانبی باید هوشیار و آگاه بوده و از ارتباطات پلهای افکار و حواسپرتی در تمامی لحظات تفکر اجتناب شود.
در ابتدای استفاده از ابزار و روشهای تفکر جانبی شاید خام و غیر حرفهای به نظر برسند و احساس کنیم که باعث کند شدن پروسه تفکر ما میشود و اگر پیاده برویم سریعتر به مقصد میرسیم اما زمانیکه مهارت دوچرخهسواری را کسب کردیم ، بسیار برتر و ممتازتر از راه رفتن خواهد بود.
در تمامی تکنیکهایی که ذکر خواهد شد، هدف از تفکر ، تغییر الگو از یک مسیر به مسیری دیگر است و اگر این ابزارها به درستی به کار گرفته شوند و به آنها تسلط کامل داشته باشیم در آن زمان به بهترین نحو پاسخگو خواهند بود.
۱- واژه پو :
(Po : P حرف اول کلمه «Provocation» به معنای انگیزش و O حرف اول کلمه “Operation” به معنای عمل می باشد.) (۲-۱۴۹))
“این واژه فقط به عنوان نمادی قراردادی است برای نشان دادن یک ایده محرک که دارای ارزشهای حرکت آفرین میباشد.” (۱-۸۸)
هنگام ارائه ایده خارج از محدوده ادراک معمول و یا بیان راهحلهای با انگیزش، قبل از هر کدام از ایدهها، از پیشوند “پو” استفاده میشود که بدانیم این ایده، یک ایدۀ باارزش و معتبر و الزاماً یک راه حل نیست بلکه محرک و انگیزهای برای ارائه ایدههای جدیدتر میباشد.
به عنوان مثال:
– فنجانهای “پو” از یخ ساخته شوند.
– اتوبوسهای “پو” به مسافران، بابت سوار شدن پول پرداخت کنند.
– کاغذهای “پو” پس از یک هفته سیاه میشوند.
– اتومبیلهای “پو” چرخهای مربع شکل دارند.
“این ایده منجر به پیدایش دوازده روش مختلف تفکر درباره اتومبیلها و چرخ آنها شد که به چند مورد اشاره میشود:
باد لاستیک تویی، در حد معمول باشد و باد لاستیک رویی کمتر باشد تا اصطکاک بیشتری با زمین داشته باشد.
در نقاط برفی، گلی و ماسهای پیچ روی چرخ مربع شکل باید روی چرخ معمول بسته شود.
اتومبیل از روی دستاندازهای جاده به نرمی حرکت کند، نه آن که بر روی آن کوبیده شود که این کار با استفاده از چرخ معلق و کمک فنر ضربهگیر، میسر است.
لاستیک باید عاجدار باشد تا از مشکلات برهم خوردن تعادل جلوگیری کند.
وسایل نقلیه سنگین باید به ترمزهای مخصوصی مجهز شوند که به طور عادی با سطح جاده تماس ندارند ولی در موارد خطرناک هیدرولیکی عمل میکنند.
دستگاه جداگانهای برای چرخهایی که قوه محرکه دارند و چرخهایی که قوه محرکه ندارند، باید ساخته شود.
اتومبیلها باید دارای کمک دنده و ضامن خودکار باشند تا در جادههای شیبدار بتوان راحت آنها را پارک کرد.
لاستیکها باید عاجدار باشند تا مشکلات ناشی از ترکیدن و پنجر شدن آنها کاهش یابد.
لاستیکها باید هندسۀ مختلفالشکل یا دارای برآمدگی باشند.”(۱-۹۱)
۲- انگیزش اتفاقی (Stimulating in Random Fashion)
“این روش سادهترین و خوشایندترین روش تفکر جانبی است که امروزه به شکل رسمی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. این انگیزش از روی پدیدهای، واژهای، مجلهای یا نمایشگاهی ایجاد میشود. این نوع انگیزش انتخاب نمیشود بلکه شخص باید خود را در معرض نفوذ اتفاقی آن قرار دهد بدین معنا که بدون پیشزمینه ذهنی و فکر قبلی واژه انتخاب میگردد” (۱- ۹۵)
“برخی از روشهای انگیزش اتفاقی که به ایدههای متعددی منجر میشود به قرار زیر است:
– یک جسم یا شیء در اطراف خود را انتخاب کرده و آن را به مشکل ربط دهید.
– شخصیت معروفی را در نظر آورید(حیوان، شخصیت اسطورهای یا کمدی و یا قهرمان کارتونها مثل مرد عنکبوتی و غیره) و تصور کنید این شخص چگونه میتواند به حل مشکل ما کمک کند.
– مشکل را به کشور دیگری و یا به نقطه دیگری از زمان با رژیم سیاسی دیگری و یا غیره انتقال دهید.
– مشکل را به یک محیط فیزیکی متفاوت ببرید. (مثلاً زیر آب – جاذبه زمین به صورت افقی باشد – همه چیز سبز باشد- هیچ سوراخی وجود نداشته باشد – همه چیز شفاف باشد – هوا صفر درجه باشد – جهان دو بعدی باشد و غیره” (۹-۲۲)
مثال:
– استفاده از واژه اتفاقی “پنیر” برای طراحی تلویزیون
– استفاده از واژه اتفاقی “قورباغه” برای طراحی مصرف سیگار
” در اینجا داریم: سیگار- پو- قورباغه. قورباغه جهیدن را تداعی میکند. یک نوع حرکت متناوب همراه با انقطاع. خوب، پس میتوانیم به طرحی نو برسیم: طرح سیگاری که پس از مدت کوتاهی خود به خود خاموش میشود. این سیگار میتواند احتمال وقوع آتشسوزی ناشی از سیگار را کم کند. همچنین میتواند به افراد سیگاری فرصت دهد تا در چند مرحله از یک سیگار استفاده کنند و در مجموع از میزان سیگار کشیدن آنها (که معمولاً با میل به آتش زدن سیگار آغاز میشود) بکاهد. خود این «انگیزش» نیز میتواند فکر جدید دیگری را طرح کند. فکر سیگاری که واقعاً «کوچک» است و کشیدن آن بیشتر از یکی دو دقیقه طول نمیکشد.”(۲-۱۴۸)
۳- انگیزش نامعقول (Inverting the Obvious)
“در این روش کاری را که در حالت معمول و مرسوم انجام میگیرد، برای ایجاد انگیزه، عکس آن را در نظر میآوریم یعنی آنچه را که به صورت پیشفرض و واقعیتها پذیرفتهایم، معکوس کنیم و بدین ترتیب از خط سیر اصلی تفکرمان گریز بزنیم.
شکلهای دیگر این نوع از انگیزش شامل، مبالغه، تغییر شکل و تهییج است” (۱-۹۰)
مثال:
– هواپیماها به طور وارونه به زمین بنشینند.
– میخواهیم هر چه زودتر از شر هوای پاک محیط آسوده شویم!!
– بانکها در ازای پرداخت وام به مشتری به آنها بهره نیز میدهند.
– فروشگاه به مشتریان در قبال خرید جنس پول پرداخت میکند. ” (۹-۱۸)
“مشتریان معمولاً در قبال آنچه میخرند پول پرداخت میکنند. حال عکس آن در نظر گرفته میشود. فروشگاه “پو” به مشتریان خود در قبال خرید جنس، پول پرداخت میکند. این نظر میتواند ما را به تفکر جدید «برگه» خرید برساند. در این طرح در قبال مقدار مشخصی خرید، برگهای معادل بخشی از قیمت جنس به مشتری داده میشود. این طرح میتواند، ما را به طرح جدید دیگری برساند. مثلاً میتوان میزان خرید کلی یک مشتری را در طول زمان حساب کرد و هر گاه خرید او به حد معینی مثلاً هزار دلار رسید جایزهای به او پرداخت کرد.”(۲-۱۴۷)
«انگیزشها» لزوماً نباید بیمعنا و غیر منطقی باشند، میتوان از ایدههای کاملاً جدی و معقول نیز به عنوان یک «انگیزش» استفاده کرد.
“برای پیدا کردن راه گریز میکوشیم یا روشهای مفروض و مسلم را تغییر دهیم و یا راه جانشینی برای دستیابی به هدفها بیابیم و یا روش خاصی را امتحان کنیم، بدینسان بر امور و پدیدههای مسلم متمرکز میشویم که آیا آنها واقعاً تنها راه انجام امورند یا بهترین راه نیز هستند.” (۱-۹۳)
۴- تبادل اندیشه (Brainstorming):
“بسیاری از تصمیمات جدید امروزی طی پروسههایی که در آنها تبادل اندیشه استفاده شده است، بدست آمدهاند با این حال این کار دارای قواعد خاص خودش است:
۱- در مقابل ایدههای همدیگر میتوان واکنش نشان داد ولیکن فقط با جنبه مثبت.
۲- کلمه “بله اما” ممنوع میباشد و کلمه “بله و ” جایگزین میشود.
۳- قبل از مذاکره، نباید راجع به عملی و امکانپذیر بودن هیچ ایدهای فکر شود.
۴- هر کس اجازه دارد جملهاش را تمام کند.
۵- تمامی صحبتها روی کاغذ ثبت میشوند ولی صداها ضبط نمیشوند (زیرا برخی افراد به دلیل وجود ضبط خجالت کشیده و راحت صحبت نمیکنند.)
۶- رئیس یا سر مجلس نباید در بحث شرکت کند.
۷- قبل از آغاز بحث اصلی، یک مرحله دستگرمی وجود دارد. هرکاربردی از موضوع که به ذهن خطور میکند بیان میشود.
۸- جمع باید حداقل دارای یک غریبه باشد. این افراد هیچ دیدگاهی راجع به موضوع ندارند به همین دلیل بسیار کارآمد میباشند همچنین از جنبه طنز نیز مفیدند.
۹- روش تبادل افکار زمانی باید استفاده شود که مشکل و مسئله کاملاً باز باشد و سئوالی راجع به آن نباشد.
۱۰- پس از جلسه تبادل افکار نشستی به منظور چک کردن ایدهها برای عملی بودن آنها صورت میگیرد که میتوان از متخصصان مربوط نیز دعوت کرد.” (۹-۱۹)
۵- مبارزه و رقابت (Challenging Pre-assumptions)
“به این روش -منطق جفنگیات- نیز گفته میشود. این تکنیک به مبارزه با راههای مسلم و پدیدههایی که همیشه همانطور بودهاند و یا هستند، میپردازد. زیرا این پیشفرضهای از پیشساخته شده، مانع رسیدن ما به راهحل هستند. پیشفرضها جزئی از مفاهیم زندگی هستند که منشأ مختلفی میتوانند داشته باشند مانند آموزش و پرورش، مذهب، تاریخ، فرهنگ و رفتار اجتماعی و غیره” (۹-۸)
اگر چه مبارزه با این فرضیهها کار بسیار سختی است ولیکن این کار برای هدایت ادراک به سمت شناسایی خارج از محدودههای رایج و جاری میباشد. مثال:
– فرمانهای اتومبیل حرکت نمیکنند.
– لیوانهای نوشیدنی ته ندارند.
– رستورانها غذا ندارند.
– لیوانهای قهوه بدون دسته باشند. (۱- ۹۴)
اگر لیوانها دارای دسته باشند هیچ مشکلی نیست ولی مبارزه زمانی آغاز میشود که باید به دفاع از لیوانهای بدون دسته پرداخت، اگر دسته برای نگهداری لیوان هنگامی که داغ است میباشد ،میتوان دستۀ مجزا برای آن طراحی کرد و یا جای انگشت روی لیوان ایجاد کرد که عایق باشند و حرارت را به دست منتقل نکند میتوان لیوان را از قسمتی غیر از دسته بلند کرد و غیره
۶- تقسیمبندی به اجزاء فرعی (Subdividing):
“این تقسیمبندی بدین معناست که دقیقاً مشکل را به اجزاء فرعی تشکیلدهندهاش تقسیم کنیم زیرا هر کدام از اجزاء، میتوانند الهامبخش ایدهها و انگیزههای جدیدی شوند. این الهامبخشی بدینگونه صورت میگیرد که هر یک از اجزاء صورت مسئله ، نام مشخصی دارند و این نامها میتوانند ذهن را به ایدههای جدیدی معطوف کنند. باید این عمل تقسیمبندی را قبل از تفکر جدی و منطقی راجع به حل مشکل انجام دهیم به این دلیل که حالت منطقی اجازه نمیدهد ذهنمان خیلی باز باشد” (۹-۱۷)
“مثال: دستگاهی برای چسباندن تمبرهای دستی روی پاکتها. ” (۹-۱۷)
۷- مسدود نکردن (De-blocking Openness) :
“بسیاری اوقات پیش میآید که کاملاً آزاد و بدون توجه به بدیهیات ایدههای بسیاری بیان میشود ولی هیچ اتفاقی نمیافتد!
یک نقاش معروف میگوید:” هیچ چیز ترسناکتر از یک بوم خالی نیست.” ( ۹- ۲۶)
در این مرحله با مطیع کردن افکار به منظور دوری از قید محدودیتهای موجود، میتوان از این موقعیت ترسناک دور شد. در نتیجه بسیار مهم است که باور کنیم محدودیتها هیچ مشکلی برای ارائه ایدههای جدید، ایجاد نمیکنند و خود میتوانیم روشهای تفکر جانبی و راهحلهای بسیاری بوجود آوریم که ما را از زنجیر موقعیتهای عقلانی و روابط بدیهی آزاد سازند.
به عنوان نمونه در چنین مواقعی میتوانیم از سؤالات زیر استفاده کنیم:
– داستانهای کودکانه چه تشابهاتی با مشکل ما دارند؟
– مشکل ما چه رنگی است؟ -آبی. پس به دنبال راهحلهای آبی بگردیم.
– بیایید ایدههایی را بیان کنیم که همه با حرف “س” شروع میشوند.
– سعی کنیم معانی مختلفی را به کلماتی که شامل مشکلمان میشوند، ربط دهیم.
– میتوانیم از بازی “بلوبو (Blobbo )” استفاده کنیم!!
بلوبو: بازی فکری است که شامل بیان یک سری کلمات زنجیروار میباشد، بدینصورت که هر کلمهای که پس از کلمۀ دیگر میآید یک حرف از حروف الفبای آن، با کلمۀ قبلی فرق میکند و همچنین کلمۀ جدید باید کلمهای باشد که وجود دارد. شخصی که نوبت به او میرسد باید تعریفی از کلمه را بیان کند و اینگونه آن را به دیگران معرفی کند.” ( ۹- ۲۶)
مثال: میتوان با کلمۀ “شال” شروع کرد.
– منظورشما از شال ۱۲ ماه یا ۳۶۵……روز است
– نه، منظور شما سال است. که با آن پرواز میکنند و همه پرندگان آن را دارند.
– نه، منظور شما بال است .ولی بال وسیلهای است که با آن زمین را به منظور کاشتن گل و گیاه می کنند.
– نه، منظور شما بیل است . اما بیل آن حیوان بزرگی است که دارای خرطوم می باشد.
– نه، منظور شما فیل است. و فیل همان است که قطار بر روی آن حرکت می کند.
– نه، منظور شما ریل است. ولی ریل…….
علاوه بر اینکه این کار یک بازی سرگرمکننده میباشد، دو هدف را دنبال می کند: توجه شخص را از مشکل اصلی منحرف کرده و با بیان یک سری کلمات (سال،بال،بیل،…) ارتباطات زیادی در ذهن ایجاد میشود و در ارائه ایدههای متفاوت در رابطه با مشکل کمک بسیاری می کند.
گرد آوری و ترجمه: ندا خلفی – کارشناسی ارشد طراحی صنعتی
منابع و مآخذ:
۱- دبونو، ادوارد (۱۳۸۴) درسهای درست اندیشیدن، ملک دخت قاسمی نیک منش،نشر اختران ،تهران
۲- دبونو، ادوارد(۱۳۸۴) شش کلاه تفکر: نگاهی تازه به مدیریت اندیشه،آذین ایزدی فر، انتشارات پیک بهار، تهران
۳- دبونو، ادوارد(۱۳۷۶) تفکر نوین، ضیاء الدین رضاخانی، انتشارات کویر، تهران
۴- دبونو، ادوارد(۱۳۶۴) تفکر جانبی، عباس بشارتیان، بی نشر، تهران
۵- De Bono, E. (October 1979) SCHUMACHER UK BRISTOL LECTURES, lateral thinking
۷- www.hollisny.com/lateral.htm
۸- www.inocrest.com
۹- Lateral thinking-an introduction/C.W.A.M./van.Overveld/
Motivation, Techniques and Methods
۱۰- www.aydinstone.com/article-24.html
۱۲-www.thinkingmanagers.com/links/intreoreneurship.php
۱۳- www.aydinstone.com/article-31.html
۱۴- http://www.edwdebono.com/index.html
۱۵- http://en.wikipedia.org/wiki/Thinking_outside_the_box
۱۶- http://tip.psychology.org/debono.html
۱۷- http://en.wikipedia.org/wiki/Lateral_thinking
۱۸- syque.com/quality_tools/tools/Tools36.htm
۱۹- De Bono, E. (1968). New think; the use of lateral thinking in the
generation of new ideas. New York: Basic Books.
۲۰- De Bono, E. (1970). Lateral thinking: creativity step by step.
New York: Harper &Row.