راهکار: اصول و ابزار همکاری بین نویسنده و طراح تجربه کاربر
تعامل بین نویسنده و طراح تجربه کاربر یک چالشِ کموبیش تازه در کسبوکار است. طراحان و نویسندگان تجربه کاربر همیشه یک پرسش اساسی دارند: چطور و با چه ابزاری تعامل کنیم؟
تعامل بین نویسنده و طراح تجربه کاربر
فرایند طراحی تجربه کاربر و همینطور نویسندگی تجربه کاربر -دستکم در ایران- خیلی خیلی جوان است. بنابراین هنوز از فرایندهای تکاملیافته فاصله داریم.
اگر به راهکار مشترک برسیم، به هدف خواهیم رسید:
متن مثل یک دستگیرۀ در خواهد بود: بهترین دستگیرۀ در کارش را انجام میدهد، بدون اینکه به چشم بیاید.
پیشنیازهای بهترین همکاری
تجربۀ من میگوید تعامل بین نویسنده و طراح تجربه کاربر چند شرط اساسی دارد:
- باور مشترک دربارۀ کار
- باور مشترک [یا] شناخت مشترک دربارۀ ارزش محصول
- شناخت و درک قلق همدیگر
- انتخاب راهکار متناسب (شیوۀ کار و ابزار کار)
- تبادل پیشنهاد و بازخورد
باور مشترک دربارۀ نتیجۀ کار
اگر نویسنده تجربه کاربر از هدفها، برنامهها و نیازهای صاحب محصول بیاطلاع باشد، ارزش خاصی خلق نخواهد کرد.
طراح تجربه کاربر دنبال یک میرزابنویس نیست، بلکه میخواهد تجربه کاربر در محصولش را سامان بدهد. بنابراین:
- نویسنده تجربه کاربر باید به نگرش طراح و مدیر محصول پی ببرد. پس در جلسهها زمانی را به گفتگو دربارۀ طرز تفکر صاحب محصول اختصاص بدهید.
- برای رسیدن به بهترین تعامل بین نویسنده و طراح تجربه کاربر به نگرشی مشترک دربارۀ «شکل کار» نیاز داریم. بنابراین دربارۀ «بهدنبال چه هستید؟» گفتگو کنید و همباور شوید.
- اسناد مرتبط با هویت برند/محصول، چهرۀ مشتری (Persona) را رد و بدل کنید و دربارهشان به نگرشی مشترک برسید. مطمئن شوید که یک برداشت از اسناد دارید.
ایمان یا درک ارزش محصول
ابزار وسیلۀ انجام کار است. اگر ندانیم چه کار میکنیم، کیفیت ابزار کمک چندانی به ما نخواهد کرد.
کار با نویسنده تجربه کاربر زمانی ثمربخش خواهد بود که ارزش محصول برایش روشن باشد و به آن باور داشته باشد یا دستکم آن را بشناسد.
شناخت و درک شیوه کار با یکدیگر
بیتردید اقتضائات کارِ مکانیک و نجار متفاوت است. حالا اگر قرار باشد با هم روی طرحی مشترک کار کنند، باید به شکلی مشترک برسند که برای هیچیک دستوپاگیر نباشد.
به نیازهای همدیگر توجه کنید. اگر هر کدامتان حساسیتِ خاصی دارید یا بازدهیتان در حالتِ خاصی بالاتر میرود، دربارهاش صحبت کنید.
ابزار مناسب کار با نویسنده تجربه کاربر
باز کردن پیچ با پیچگوشتیِ بیشیار آب در هاون کوبیدن است. ابزار مهم است، چون مهارت، نیت و تفکر ما را به نتیجۀ دلخواه نزدیک میکند.
اگر قرار است فوتبال بازی کنیم بهتر است در زمینی مناسب و مشترک بازی کنیم. قرار نیست قصۀ مهمانی لکلک و روباه را تکرار کنیم چون قصدمان رسیدن به نتیجۀ مشترک است، پس باید به ظرفی مناسب برای هر دو طرف برسیم.
ابزارهایی که طراحان دوست دارند
طراحان با این نامها آشنا هستند:
- Zeplin
- Adobe XD
- Figma
- Whimsical
- Miro
- Sketch
میتوانیم به این فهرست سیاههای از ابزارهای مشابه را اضافه کنیم که همگی ماهیت مشترک یا شبیه به هم دارند. همگیشان ابزار کار طراحان هستند.
آیا این ابزارها برای کارِ نویسنده تجربه کاربر مناسبسازی شدهاند؟
آیا ابزارِ دقیق و مشخصی برای کار با یوایکس رایتر در آنها پیشبینی شده؟
جواب ساده است: نه.
من میتوانم در زپلین یادداشت بگذارم، اما مثلِ بستنِ زخم با زیرشلواریست، چون این ابزار برای کار نویسنده تجربه کاربر طراحی نشده است. چرا؟
چیزی بیشتر از «نوشتن»
نویسندگی تجربه کاربر چیزی بیشتر از نوشتنِ چند ریزهنوشته است. وقتی دنبال ابزار کار با نویسنده تجربه کاربر میگردیم، باید به نیازهای او توجه کنیم.
نویسنده تجربه کاربر باید بتواند صفحههای مختلف را بر اساسِ کارکرد، نوع متن، تشابه و تضادِ کارایی تفکیک کند.
ابزارهایی که در بالا نام بردم فاقد قابلیتهای ضروریاند:
- ساختار منسجم و کامل را نشان نمیدهند. بنابراین نویسنده تجربه کاربر نمیتواند بفهمد با چند صفحۀ مشابه، دکمۀ مشابه یا کارکردهای مشابه روبهروست.
- امکان ارجاعدادن به صفحۀ مشابه وجود ندارد. بنابراین نویسندۀ تجربه کاربر یا باید مدام روی صفحههای تکراری هم کار کند یا به طراح اطلاع بدهد که صفحه تکراریست. حالتِ اول باعث ناهمگونی در متن و حالت دوم باعث سردرگمی تیم طراحی میشود.
- امکان دستهبندی صفحهها فقط در دسترس تیم طراحیست و نه یوایکس رایتر. بنابراین نویسنده تجربه کاربر نمیتواند بر اساس مدل ذهنی خود محتوا را دستهبندی کند.
- برای یادآوریِ صفحهای که قبلاً کار شده، باید فهرستی از نام صفحهها داشته باشیم. این فهرست باید دستی تهیه شود.
- در پروژههای بزرگ که نیازمند کار تیمی (در بخش نویسندگی) است، گروه نمیتواند بهطورِ نظامند سوابق سایر اعضای تیم را بررسی یا به آنها رجوع کند.
اگر بنا باشد بهطور مستقیم روی طراحی نهایی یا وایرفریم کار کنیم، بهنظرم بهترین شیوه کار روی کاغذ است. در این صورت دست نویسنده برای دستهبندی صفحهها، مرورشان و نظمذهنی بازتر خواهد بود و میتواند با تسلط بیشتری بر روند کاری خود اشراف داشته باشد.
نتیجۀ اشراف روی صفحهها و کار بر اساس نظم ذهنیِ شخصی، رسیدن به ریزنوشتههای یکدست و ساختار محتوایی منسجمتر است.
راهکاری اثربخش برای تعامل بین نویسنده و طراح تجربه کاربر
گاهی اوقات حسابی سرگرم اختراع خودکار مخصوص فضانوردی میشویم و «مداد» را فراموش میکنیم. ابزارزدگی واقعاً هلاککننده است.
بهتازگی با یک طراح تجربه کاربر همکاری داشتم که برای هر دو طرف راهکار مناسبی طراحی کرد. من و سپیده با هم گفتگو کردیم و او روشی را پیشبینی کرد که به هر دوی ما آزادی عمل و امکانِ تعامل میداد.
روش او ساده بود:
تمامی متنهای مرتبط با صفحههای مختلف برنامک را وارد یک جدول ساده کرد. متنها (نیاز) بر مبنای «بخش» از هم تفکیک شده بودند و بر پیشانی هر بخش، لینکی وجود داشت که من را به فایل فیگمای آن بخش هدایت میکرد.
با این روش میتوانستم همه چیز را بهخوبی تفکیک کنم، نظم ذهنی خودم را بسازم، ساختار را درک کنم و در صورت نیاز به وایرفریم هر صفحه سرک بکشم.
در مرحلۀ بعدی، ما از جدول گذر میکنیم و برای بررسی نهایی، فایل فیگما را بازبینی میکنیم تا به متن نهایی برسیم.
فایل نمونه
بابت تنظیم فایل باید از سپیده ممنون باشم. او به من و بقیه کمک کرد تا راهکار مناسبتری پیدا کنیم.
بهیقین میتوان راهکارهای دیگری هم پیدا کرد یا ساخت. ولی برای شروع، باید از تجربهها پله بسازیم.
میتوانید فایل نمونه را در اینجا ببینید.
نویسنده: حسامالدین مطهری