جادوی «چرا» در پروسه طراحی
پرسیدن چرا یا زیر سؤال بردن تصمیمات خود، انگیزه شما را برای همه تصمیمات پروسه طراحی که میگیرید، آزمایش میکند. دانستن دلایل خود نیازمند این است که تعدادی سؤال را پشت سر بگذارید و مجبور باشید به آنها پاسخ دهید. این کار این قدرت را به شما میدهد تا دلایل خود را درک کنید و نقطه شروعی برای شما فراهم میکند برای زمانیکه به مشتری توضیح میدهید که چرا این کار را انجام دادید.
وقتی که میتوانیم توضیح دهیم که چرا کاری را برای کسی انجام دادیم، موضع ما را به عنوان یک حرفه ای و سرانجام به عنوان یک متخصص در زمینه خود تقویت میکند.
این ممکن است مفهومی آشنا یا کاملا جدید برای شما باشد. ایده پرسیدن چرا چیزی است که واقعاً میتواند زندگی شما را متحول کند. پرسیدن چرا و یا همانطور که سیمون سینک میگوید، شروع کردن با چرا، بطور واقعی دید شما را نسبت به همه چیز تغییر میدهد.
اگر شما درباره پروسه طراحی خود یا هر تصمیمی که میگیرید، بپرسید چرا، نتیجه نهایی بهتری خواهید گرفت. اگر بپرسید که چرا مردم باید به کاری که انجام میدهید اهمیت بدهند، بیشتر آگاه خواهید شد. عرصه های زیادی در زندگی ما وجود دارد که تنها با پرسیدن چرا میتوانند خیلی بهتر تکامل پیدا کنند، به خصوص به عنوان یک طراح.
چرا بپرسیم چرا
پس چرا میپرسیم چرا؟
میپرسیم چرا تا هدف را پیدا کنیم.
بدون «چرا»، دلیلی برای انتخاب های خود نداریم. میتوانیم پشت کامپیوتر بنشینیم و عناصر دلخواهانه برای پروسه طراحی خود انتخاب کنیم. یا میتوانیم تصمیمات خود را بسنجیم و بپرسیم چرا.
برای مثال:
- چرا این رنگ ها را انتخاب میکنم؟
- چرا از این حروف یا فونت استفاده کنم؟
- چرا به جای سه عکس، یک عکس اضافه کنم؟
- چرا لوگو را آنجا قرار دادم؟
- چرا از اَشکال موجود استفاده کردم؟
ما نه تنها باید بپرسیم چرا این کار را انجام میدهیم، بلکه باید بپرسیم چرا باید برای کسی مهم باشد؟ چه چیزی درباره آنچه که ما انجام میدهیم برای کسی تفاوت ایجاد می کند؟
میپرسیم چرا تا کار بهتری انجام دهیم. وقتی ما هدف پروسه طراحی را پیدا میکنیم، میتوانیم به طور مشخص تر درباره دلایل انتخاب های خود بپرسیم و کار بهتری انجام دهیم.
چه زمانی بپرسیم چرا
همه چیز را زیر سؤال ببرید (مثال های بالا را ببینید). همانطور که شما این کار را تمرین میکنید، با نحوه کار آن بیشتر آشنا خواهید شد و زیر سؤال بردن انگیزه های خود آسان تر و آسان تر خواهد شد.
شما میخواهید در هر مرحله از پروسه طراحی تا تحویل محصول نهایی به مشتری خود بپرسید چرا.
در ابتدا شما درباره رنگ ها و انتخاب های عناصر میپرسید چرا. در طول طرحبندی و در وسط فرآیند بپرسید چرا.
در آخر شما باید پاسخ های خود را دوباره بررسی کنید و دوباره بپرسید چرا. چون که شما باید انتخاب ها و مسیرهای خود را برای مشتری توضیح دهید.
جواب ها به چرا باید معقول باشد. هیچکدام از آنها نباید به گونه ای باشد که بتوان به آنها پاسخ احساسی داد. در درجه اول، آنها باید سؤالات عینی با جواب های عینی باشند.
احساسات و نظرات شما نباید هیچ ارتباطی با اینکه چرا با روشی خاص طراحی میکنید، داشته باشند.
چگونه بپرسیم چرا
شاید شما به این فکر میکنید که حتی نمیدانید از کجا شروع به پرسیدن چرا کنید. بسیار خوب، به عبارت ساده تر، مانند کودکی نوپا باشید.
به پرسیدن چرا ادامه دهید تا زمانیکه انتخاب های خود را به ساده ترین پاسخ ممکن کاهش دهید.
برای مثال، میگوییم شما حروف Gil Sans را برای یک پوستر انتخاب کردید. از خود بپرسید چرا Gil Sans؟ به این دلیل که میخواستید حروف شما بدون زواید باشد. چرا حروف بدون زواید؟ چون شما چیزی کلاسیکتر و قابل اعتمادتری میخواستید. چرا؟ زیرا آنها کلماتی هستند که مشتری شما با آنها ارتباط برقرار میکند. چرا؟ به این دلیل که حدود ۳۰ سال است که متعلق به همین خانواده هستند. متوجه شدید که چطور کار میکند؟ منظور من این است که شما باید از قضاوت درست استفاده کنید تا در وضعیت پیچیده قرار نگیرید، بلکه باعث شگفتی شوید.
پرسیدن چرا به درستی شما را در فهمیدن دلایل خود کمک میکند و شما را از اینکه تصمیماتی فقط از روی احساس بگیرید، باز میدارد.
بصیرت طراح چیزی است که قطعاً میتواند با گذر زمان پیشرفت کند، اما پرسیدن چرا، بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر با تجربه هستید، هیچ وقت نباید کنار گذاشته شود.
بهترین طراحانی که میشناسم، دنبال میکنم و درباره آن ها میخوانم، همواره خود را زیر سؤال میبرند تا کار خود را به بهترین شکل ادامه دهند. سؤالات این را تضمین میکنند که کار شما هیچ وقت قدیمی و قابل پیش بینی نخواهد شد.
پرسیدن چرا ما را آگاه نگه میدارد، تصمیمات بد را دور میکند و به ما این اجازه را میدهد تا زمانیکه مشتری استدلال ما را زیر سؤال برد، تور ایمنی برای افتادن داشته باشیم.
طراحان جادو نمیکنند، ما تصمیم های استراتژیک میگیریم یا حداقل باید بگیریم. اما اغلب به این دلیل که نمیتوانیم کار خود را توضیح دهیم، مردم متوجه کار ما نمیشوند و اینگونه به نظر میرسد که باید جادو باشد. اگر بتوانیم به چرا درباره تصمیمات خود پاسخ دهیم، دیگر به عنوان «جادوگر» شناخته نخواهیم شد، بلکه نوعی استراتژیست. «جادو» واقعی زمانی اتفاق میافتد که برای همه و همه سؤالات مربوط به پروسه طراحی خود پاسخی داشته باشیم. زمانیکه پاسخی داریم، به طراحانی تبدیل میشویم که مردم به آنها احترام میگذارند، تحسین میکنند و از همه مهم تر اعتماد دارند.
فعالیت کردن از مکان چرا، داشتن برنامه و استراتژی، دانستن چگونگی پیاده کردن و توضیح آنها، نشانه یک طراح برجسته است.
این را تمرین کنید: بپرسید چرا، زود و به دفعات، و تفاوت را در کار خود و مشتری های خود خواهید دید. من این را تضمین میکنم.
پروسه طراحی دنیای شگفت انگیزی است. امیدوارم به من ملحق شوید، زیرا طراحی مهم است.