خانه / تازه ها / آیا طراحی جواهرات ، یک مدیوم مستقل بیان هنری است؟ (بخش دوم: دهه ۷۰)

آیا طراحی جواهرات ، یک مدیوم مستقل بیان هنری است؟ (بخش دوم: دهه ۷۰)

سیر تحول جواهرسازی از یک هنرکاربردی به یک هنرمحض در نیمه دوم قرن ۲۰

در این بخش به مفاهیم جدید از سال ۱۹۷۰ و ابعاد جدید در جواهرات هنری می پردازیم.

مقدمه
تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که متأثر از اعتراضات دانشجویی اواخر دهه ۱۹۶۰ بود، منجر به حقوق برابر نژادی و جنسی و اصلاح قوانین تعلیم و تربیت در بسیاری از ملل غربی شد. کار زنان، کنترل جمعیت و دیدگاه های اخلاقی جدید، تأثیراتی عمیق بر روی ساختار خانواده سنتی و تصویر زن در جامعه نهاد.

 در حوزه هنر، مرزهای تخیل از ۱۰ سال پیش گسترده تر شده بود و چشم انداز جواهرات هم تغییر کرده بود: در گالری ها و موزه ها و مجلات و جراید، بحث و گفتگویی باز در جریان بود. در سال ۱۹۷۱ گالری “الکتروم” لندن و در سال ۱۹۷۷ گالری “را” آمستردام  با هدف ارتقای سطح جواهرات مدرن و همتراز کردن آن با هنر تأسیس شد. در نمایشگاه “تعریف دیگری از جواهرات” سال ۱۹۸۲ در لندن، مواد نامرغوب و تکنیک های نامتعارف بسیار تشویق می شد. نهایتن در یک رویکرد عمومی، جواهرات از قید و بندهای سنتی ماده، کارکرد، قابلیت پوشش و رابطه قطعه جواهر و استفاده گر رها شد.

قطعات طلا Gold Objects

آثار «یانیس کونلیس» (متولد۱۹۳۶) به طرز کاملا متفاوتی از لحاظ مفهومی به موضوع جواهرات هنری می‌پردازد.

 او در اثر “دیوار طلایی” ۱۹۷۵ به طرزی هوشیارانه، اثر “پلاک طلایی” متعلق به «یوس کلین» را بسط و گسترش داد. “پلاک طلایی” در سال ۱۹۶۱ ساخته شده بود که دوره گرایش روزافزون به محتوای نمادین چیزها بود. یانیس کونلیس در”دیوار طلایی” اشاره به تعالی داشت و جالباسی _با کت و کلاه آویزان از آن_  سمبل “همه جایی” بود که این تعالی را به ابتذال می کشاند. در این اثر، توجه بیننده که از شدت نور طلا سرش را پایین آورده، به جنبه نمادین طلا جلب می شود و حتی بیم آن میرود که نور خیره کننده طلا، چشمانش را کور کند. به علاوه، تصویر تماشاگر بر روی دیوار طلایی منعکس می شود (هرچند خیلی نامعلوم و گنگ) و دیوار طلایی تبدیل به وسیله ای برای خودآگاهی می گردد.

«پیتر اسکوبیک» یکی از هنرمندان شاخص دهه هفتاد است که مرزهای هنر جواهر را آنچنان گسترش داد که قبلن تجربه نشده بود. او در پرفورمانس های تماشایی، پونز ها، تیغ های صورت تراشی، قیچی ها و چاقوهایی را در زیر پوست (مانند قبایل وحشی) می کارد. در یک “جواهر/هپنینگ” که سال ۱۹۷۷ اجرا شد، او چسب زخمی به رنگ پوست را که به آن سوزنی چسبانده بود را مورد استفاده قرار داد. به نظر می آمد که سوزن در پوست فرو رفته و آنرا زخمی کرده است. وی خودش به این مقوله چنین می نگرد: “ساخت جواهر به مثابه عملی روشنفکرانه”. او با این کار ذهنیت مصرفی زمان حال را مورد نقد قرار می دهد: پوشنده نباید به سادگی فقط مالک بی اراده ارزش های یک ماده باشد، بلکه باید رابطه اش را با جواهر به طور فعالی وسعت بخشد!

نکته جالب توجه اینکه اسکوبیک، استفاده از فلز طلا را به عنوان سمبل مادی گرایی و ستم روا داشته شده برانسانها، طرد کرد (به خاطر تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی که یکی از تولید کنندگان اصلی طلا در جهان است) و استیل را به عنوان ماده مورد استفاده اش برگزید.

جواهر بدن Body Jewelry

«امی وان لیرسوم» (۱۹۳۰-۱۹۸۴) یکی از پیشروان جنبش جواهرسازی هلند است. از آثار شاخص او روپوش های بزرگی ست که در اوایل دهه ۱۹۶۰ خلق نمود و در آنها ابعادی که جواهر قابل ساخت است و همچنین نسبت های ثابت و معین میان جواهر و بدن، به طور هنجار شکنانه ای مورد چالش قرار گرفته شده اند. نام نمایشگاهش در سال ۱۹۶۹ “اشیایی برای پوشیدن” بود که حکایت از مفهوم “جواهر بدن” دارد .

در سال ۱۹۷۹ النگوهای غول آسایی ساخت. با این تم، او پیگیرانه سعی در تجربه راه های جدید برای کشف پتانسیل های متعدد تغییر شکل دادن ساده و واضح یک استوانه بود.  معمولا این النگو ها در حیطه هنر مینیمال قرار می گیرند که در قطع بزرگ مجسمه های او نیز مشهود است. وی خودش نسبت به کار خلاقانه اش آگاهی عمیقی دارد:”رد پای کار من در کنش و واکنش میان تفکر و عمل قابل پیگیری ست. البته با کمک و همراهی زمان و این پرسش همواره ی چرا؟ این پرسش لاینقطع مرا به استفاده بیشتر روش مند و کمتر شهودی از اشکال هندسی می کشاند.”

امی وان لیرسوم با «گیج بیکر» (متولد ۱۹۴۲) ازدواج نمود و به طور تنگاتنگی با او مشغول به همکاری شد. او در سال ۱۹۷۴ یک مدل از جنس استیل از نیم رخ صورت همسرش بیکر ساخت. این قطعه نشاندهنده تلاش او برای توسعه مفهوم جواهرات زمانه اش است و اینکه او دیگر به جواهرات از زاویه فرمالیستی نمی نگرد. گیج بیکر هم چند یقه بند بزرگ طراحی نمود. همچون نمونه ای با نام قطره شبنم در سال ۱۹۸۳ که درآن از فیلم عکاسی بهره برد. در نمونه ای دیگر، او از کاغذ نقاشی شده استفاده کرد.

رویکردهای دیگر در جواهرسازان دهه هفتاد:

در آثار “گرد رودتمن” (متولد۱۹۴۱) تعامل بی واسطه میان شخص و قطعه جواهر حایز اهمیت است. او بخش هایی از بدن انسان مثل گوش یا کف دست را با نقره قالب سازی میکرد و سپس آنرا مستقیما روی همان بخش از بدن می گذاشت. در این روش، چه صراحتاً و چه استعاراً، جواهر به بخشی از بدن پوشنده بدل می شود. بدین ترتیب رودتمن می خواهد احساس جسمانیت بدن را تشدیدکند.

“اوتو کونزلی” (متولد ۱۹۴۸) در ابتدا خودش را درگیر کارکرد و توسعه مفهوم جواهر می کند. در آثار او، ساختار ارگانیک بدن انسان و فرم هندسی بکار برده شده درقطعه جواهر، منجر به تصویری جدید از بدن انسان می شود. این رویکرد، آشکارا در گل سینه سال ۱۹۸۲ به نام “چوب، مکعب، بلوک” مشهود است. این قطعه از فوم پلاستیکی با روکش کاغذ دیواری با نقش و نگار چوب ساخته شده است. همانطور که در این قطعه دیده می شود، کونزلی معمولا اشکال ساده و قابل اندازه گیری چون مکعب و استوانه را به کار میبرد. این نکته حایز اهمیت است که جواهراتی از این دست، فرای جواهرات تجاری قرار می گیرند. هدف این است که به طور موثری به تفاوت این جواهرات با جواهرات مرسوم اشاره گردد.

“وراتیسلاو کارل نواک” (متولد۱۹۴۲) از جمهوری چک، ترجیح می دهد جواهراتی روش مند بسازد. آثارش معمولا دارای کیفیتی کنایه آمیز و بازیگوشانه اند که می تواند به نقد تکنولوژی بخاطر تجاوزش به انسانیت برگردد. تزیین سر ساخته شده با استیل و شیشه در سال ۱۹۸۸ این موضوع را تصدیق می کند. در این اثر نواک شمشیر را از رو بسته است و اعتبار ارزش های اجتماع را مورد سوال قرار می دهد.

“اریکو ناگایی” (متولد۱۹۴۷) در ژاپن متولد و در مونیخ زندگی کرد. او در ابتدای دوره کاری اش، جواهراتش را با محیط های بزرگتر هماهنگ نمود. مانند تصویرسازی دیواری ای که دارای شش متر طول بود و در سال ۱۹۷۹ ساخت. پارچه های آویزان، حس و حال مناسک آیینی، عبادی و برانگیزاننده ای را القا میکردند.

 

بخش اول: آیا طراحی جواهرات ، یک مدیوم مستقل بیان هنری است؟ (بخش اول: دهه ۵۰ و ۶۰)

 

منبع:

Goldsmiths Art by ARNOLDSCHE 1996

۵۰۰۰ Years of Jewelry and Holloware_ Hermann Schadt

درباره ی AMINI

محسن امینی فعالیت هنری خود را در نوجوانی با نقاشی و مجسمه سازی شروع کرد. پس از قبولی در رشته کارشناسی "طراحی صنعتی" در دانشگاه هنر تهران در سال ۱۳۷۹ به نسل اول جواهرسازان هنری ایران پیوست. همزمان به پژوهش و نگارش و چاپ مقالات هنری اقدام کرد. پس از اخذ کارشناسی ارشد "پژوهش هنر" هم چند سالی در دانشگاه ها تدریس هنر نمود و برای تدوین مدخل جواهرات دوره اسلامی ایران با "دایره المعارف بزرگ اسلامی" همکاری کرد. محسن امینی تابحال در حدود بیست نمایشگاه داخلی و خارجی نقاشی، مجسمه و جواهرسازی شرکت کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *